و آن عبارت است از تغییر باورها، تغییر آرمانها، تغییر نگاهها، تغییر سبک زندگی؛ کاری کنند که این شخصی که مورد نفوذ قرار گرفته است، تحت تأثیر نفوذ قرار گرفته، همان چیزی را فکر کند که آن آمریکایی فکر میکند؛ یعنی کاری کنند که شما همانجوری نگاه کنی به مسئله که یک آمریکایی نگاه میکندـ البتّه یک سیاستمدار آمریکایی، به مردم آمریکا کاری ندارد ـ همانجوری تشخیص بدهی که آن مأمور عالیرتبه سیا تشخیص میدهد؛ در نتیجه همان چیزی را بخواهی که او میخواهد.» (4/9/۱۳۹۴)
نباید از این مسئله مهم غافل شد که نتیجه ندیدن دشمن، مواجهشدن با ضربههای شدید خواهد بود. دشمنی دشمن خلاف انتظار نیست؛ اما غفلت ما خلاف انتظار است.
تصرف عرصههای نمادین حقیقت؛ ﻋﺮصه اصلی نفوذ اجتماعی (سطح اجتماعی نفوذ) عرصه «ﺑﺎزﻧﻤﺎﯾﯽ ﺣﻘﯿﻘﺖ» است. در واقع، جبهه اﭘﻮزﯾﺴﯿﻮن معاند داخلی و خارجی قصد دارند با هدایت جنبشها و حرکات ﻏﯿﺮﺧﺸﻮﻧﺖآﻣﯿﺰ به جای ﺗﺼﺎﺣﺐ «ابزارهای ﻣﺎدی ﻗﺪرت»؛ موقعیتها و «عرصههای ﻧﻤﺎدﯾﻦ ﺣﻘﯿﻘﺖ» را از طرﯾﻖ تکنیکهایی ﻣﺎﻧﻨﺪ «سیاسی کردن جهان زیست مردم» با تاکتیک «تصرف خشونت پرهیز نهادهای ریز قدرت» ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ کنند. هدف از این نفوذ، «براندازی یک شیوه حاکمیت» و «برپایی شیوه نوینی از حاکمیت» است که با سیاسی کردن جهان زیست مردم به مرور موفق به براندازی سیاسی و وقوع انقلابات اجتماعی و سیاسی میشوند. شاید این شیوه نتواند به طور آنی سرمایهای برای براندازی نظام حاکم باشد؛ اما قطعاً سرمایهای برای رفرمیستهای داخل و خارج حاکمیت و تغییرات گسترده محسوب میشود.
نفوذ در تودههای مردم و عموم جامعه نوعاًً در لایههای کارکردی (functional) و موضوعی (Topical) است. این لایه به لایه نمادها و رفتارهای مردم معطوف است، رفتارهایی که با باور تغییر شکل یافته خواص، تأیید، تبلیغ یا ترویج میشود.
دشمن پس از مدلاسیون و مدلسازی و پیروزینمایی برای خواص غربگرا، غرباندیش، غربباور یا غربپرست، به تغییر ذائقه تودگانی و تصرف ساحات شیوه زیستن و سبک زندگی مردم (Life Style) وارد خواهد شد. تجلی فرهنگی نفوذ با نمادهای سبک زندگی آمریکایی (American Life Style)، آغاز فروپاشی سیاسی و اجتماعی انقلاب اسلامی است و در این پروژه به غایت خطرناک، «مک دونالدیزاسیون» و «کوکاکولازیشن»، «والت دیزنی» و «باربی» وارد عمل خواهند شد. ( رجانیوز، علیرضا معاف)
این اهداف راهبردی همان چیزی است که جریان اصلاحات و فتنه در حال آماده شدن برای عملیاتی کردن آن هستند. سه الگوی تغییر که در سالهای اخیر از سوی جریانات مذکور برای اصلاح جامعه ایران پیشنهاد شده است که در نهایت الگوی سوم که الگوی مورد نظر این نوشتار است مورد اجماع سران جریانات معاند داخلی و خارجی قرار گرفته است. الگوی نخست «تغییر از بالاست». «بیش از پنجاه سال در مباحث نظری نوسازی، به ویژه جامعهشناسی توسعه، الگوی تغییر از بالا ارائه شده است.» الگوی دوم ایجاد «تغییرات از پایین یا تغییر انقلابی» است. این الگو پس از جنگ جهانی دوم با تأثیر جامعهشناسی مارکسی، رونقبخش جنبشهای ضد استعماری رهاییبخش و انقلابی در جهان سوم شد. الگوی سوم نیز «تغییرات از وسط یا تغییرات اصلاحی» است. جهتگیری اصلی این الگو، فعال کردن بخش میانی جامعه از طریق تقویت نهادهای مدنی، اصناف، رسانههای مستقل، احزاب رقابتی، تأکید بر حقوق شهروندی، برگزاری انتخابات آزاد و به طور کلی براندازی شیوه حاکمیت موجود است.
منبع :نوشته شده توسط دکتر حسن عباسی
صفحات: 1· 2