[سوره الأحزاب (33): آيات 14 تا 15]
وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطارِها ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْها وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلاَّ يَسِيراً (14)
و (آن منافقان و افراد سست ایمان) اگر (دشمنان) از اطراف مدينه بر آنان وارد مىشدند و از آنان تقاضاى فتنهگرى مىكردند، به سرعت مىپذيرفتند، و جز مدّت كمى درنگ نمىكردند.
پيامها:
1- دشمن براى ايجاد فتنه از منافقان و افراد سست ایمان؛ كمك مىگيرد. «سُئِلُوا الْفِتْنَةَ»
2- منافقان و افراد سست ایمان؛ به راحتى از حقّ برگشته، به دشمن رو مىكنند و فتنه به پا مىنمايد.«لَآتَوْها»
3- پذيرش درخواست كافران به صورت عجولانه و بى تفكّر، نشانهى سستی ایمان است است. «سُئِلُوا … ما تَلَبَّثُوا بِها إِلَّا يَسِيراً»
المیزان:
افراد سست ایمان تا آنجا پايدارى در دين دارند، كه آسايش و منافعشان از بين نرود، و اما اگر با هجوم دشمن منافعشان در خطر بيفتد، و يا پاى جنگ پيش بيايد، ديگر پايدارى نمىكنند، و بدون درنگ از دين برمىگردند (ج/16 ص/ 430
نظریه:
اما مومنانی که ایمانشان مستحکم باشدسخنشان این است.
1- « وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً» (احزاب/22)
2- مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلاً (23/ احزاب
3- الَّذينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيلُ (173/ ال عمران)
۱-برافروختن آتش و پریدن از روی آن و حاشیههایی مانند انفجار ترقهها و نارنجکهای دستی، نه تنها یک عمل خلاف بیّن شرع مقدس، بلکه حتی خلاف سنتهای ملی و باستانی ایران است و هیچ ارتباطی به پیشینیان و نیاکان ما ندارد.
۲-کسانی که بدون مطالعه و از روی سادگی تصور میکنند که این حرکتها سنت گذشتگان ما بوده و باید آنرا حفظ کنند، بدانند که در ایران باستان درکنار سایر عناصر اربعه یعنی آب و خاک و باد، آتش نیز دارای قداستی بوده است. و هرگونه آلوده کردن آنها نوعی گناه محسوب میشده است.
۳-بنابراین درایران پیش از اسلام به خصوص عصر ساسانیان هرگز چنین چیزی وجود نداشته است که آتش روشن کنند و ازروی آن پریده و بگویند که زردی من ازتو و سرخی تو از من.
این سخن به این معنا است که بیماریها و آلودگیهای ظاهری و باطنی من بر آتش وارد شود و سرخی و پاکی آتش به من وارد گردد. چنین أمری توهین بزرگ به آتش بوده است و به هیچ وجه قابل قبول از سوی ایرانیان پیش ازاسلام نبوده است. مضاف اینکه درهیچ یک از منابع تاریخی به این مسئله اشارهای نشده است و در ایران باستان وجود خارجی نداشته است.
۴-به این نکته باید این مسئله هم اضافه کرد که در ایران پیش از اسلام اصلاً روزهای هفته وجود نداشته است بلکه ماهها دارای روزهای متعدد و ۳۰ یا ۳۱ گانهای بودند و هر روز اسم خاصی برای خود داشته است. بنابراین چهارشنبه یا پنجشنبه ایی در قبل از اسلام در بین ایرانیان رواج نداشته است که بگوییم چهارشنبه آخر سال را آتش افروزی میکردند.
۵- فقط این نکته در منابع آمده است که روز پایانی سال مردم به استقبال بهار میرفتند و مطابق نقلی ایرانیان پیش از اسلام در یکی از روزهای آخر سال بر بالای بامها آتش میافروختند و این به معنای بدرقه زمستان و سردی هوا واستقبال از گرم شدن هوا بوده است. بدون اینکه به آتش با پریدن از روی آن بیاحترامی صورت بگیرد.
۶-در دوران پس از اسلام هم ما درهیچ یک از منابع تاریخی اشارهای به وجود چنین سنتی نداریم و به نظر میرسد که این اقدام در رژیم پهلوی با عنوان سنت، به دروغ به نیاکان ما نسبت داده شده است. حال آنکه برخی از اعمال در چهارشنبه آخر سال در دوران رژیم قبل و شاید پیش از آن در عهد قاجار وجود داشته، به این صورت که افرادی در خانه ها میآمدند و با پوشیدن صورت خود با زدن قاشق به کاسهایی که اصطلاحاً آن را قاشق زنی میگفتند از مردم طلب کمک میکردند و یا دورهم جمع میشدند و آجیل خوران میگرفتند.
#دکتر محمدحسین #رجبی_دوانی
سه اپیزود از حضور زنان در جامعه
حضور شجاعانه و مدبرانه زنانی شایسته همچون فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در کنار امام علی(علیه السلام) و همچون دختر برومندشان حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) در ماجرای غم انگیز و تلخ کربلا به خوبی گواه بر نقش بی بدیل زنان در دفاع از ولایت و فعالیت های اجتماعی و سیاسی است.
#مدح_و_میلاد_حضرت_زهرا
از بس که فرشته است گُذر جای ندارد
جبریل سر آورده و پَر جای ندارد
بند آمده این راه دگر جای ندارد
با دختر بابا که پسر جای ندارد
امشب شبِ عشق است،شبِ مادر باباست
با قبله بگو قبلهیِ ما حضرت زهراست
بالاتر از آن خط که نوشتند تو هستی
مدحی که نخواندند و نگفتند تو هستی
با نقطهیِ با ، نقطهیِ پیوند تو هستی
آیینه قدی خداوند تو هستی
چیزی بِجُز از نورِ خداوند نداری
سوگند خدا گفت که مانند نداری
بانو چه شگفت است هُبوتی که تو داری
قدر است چه قدری ملکوتی که تو داری
صد رشته قنات است قنوتی که تو داری
آرامش دریاست سکوتی که تو داری
دریایِ علی ، غیرتِ طوفانیات عشق است
ای مَرد ترین مَرد ، رَجَز خوانیات عشق است
جایی که زِ شانت پدر اُفتادهی تو بود
معراج گُلِ چارقدِ سادهی تو بود
محراب پُر از برکتِ سجادهی تو بود
یک راه اگر بود فقط جادهی تو بود
سلمان شدم از رایحهی نانِ تنورت
ما نانِ تو خوردیم به قربانِ تنورت
آموخت مَلَک پیشِ تو پروانه شدن را
دادید به ما سائلِ این خانه شدن را
مجنون شدن و آتشِ میخانه شدن را
ایوان نجف رفتن و دیوانه شدن را
بر روی لبم خوشتر از این ساغر کج نیست
گویند خلایق که به دیوانه هرج نیست
دلبستهی تو هست خدا شیر خدا نیز
این خانه همه مادریاند و دلِ ما نیز
دنبال شما هست نجف و کرببلا نیز
صحن تو بقیع نیست فقط ، صحن رضا نیز
از ریشهی آن چادر اگر ریشهی شیعه است
از خطبهی بُرَّندهات اندیشهی شیعه است
عزم من و تو جزم شد و کارگر اُفتاد
دشمن به عقب رفته و از پشتِ سر اُفتاد
تا پای فشردیم از عالم سپر اُفتاد
با آلِ علی هرکه در اُفتاد وَر اُفتاد
ما صخرهی سختیم که از باد نلرزیم
این درس به ما مادرِ ما داد نلرزیم
هرجا که بلند است به زیر قدمِ ماست
بر هرچه سه تیغ است شُکوهِ عَلَمِ ماست
هر بیش که دارند در این پهنه کَمِ ماست
موجیم که آسودگیِ ما عَدَم ماست
ما درس جز از محضر اسلام نگیریم
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
هر بادِ مخالف شده جوشن به تنِ ما
هر تیر توان داد به برخاستنِ ما
با ماست همیشه نفسِ بت شکن ما
در سایهی زهراست تمامِ وطنِ ما
این خصم زبون است اگر بد دهنی کرد
وین سیرهیِ زهراست که دشمن شکنی کرد
جایی که ملک چشم کِشد گَرد محال است
با نامِ شفا پرورِ تو درد محال است
جز شیر خدا گِردِ تو یک مرد محال است
در پیشِ تو در شهر هماورد محال است
با تیغ به تو تکیه کند شیرِ خداوند
ای خطبهی تو غیرت شمشیر خداوند
از روزِ ازل هر تپشت یادِ علی بود
نَبْضَت ، ضربانت ، نَفَسَت نادِ علی بود
این هشت فلک فاطمه آبادِ علی بود
خانم همهی حرفِ تو فریاد علی بود
میلاد تو و باز نمک گیرِ غدیریم
از توست که مانندِ تو درگیر غدیریم
چادر بتکان اِذن به باران بده بی بی
بر مشکِ ابالفضل کمی جان بده بی بی
مهریهی خود را لبِ طفلان بده بی بی
یک جرعه به این جمعِ پریشان بده بی بی
ما را شبِ جمعه است حرم هم ببر امشب
ما را شبِ جمعه است تو درهم بخر امشب
حسن لطفی