یک جرعه باشهید
هدف که مشخص باشد،
دشمن که شناسایی شده باشد
دیگر مشکلی نیست و باید هدفگیری کرد
یک روز با سلاح نظامی…
روز دیگر با سلاح فرهنگی….
شهید محمودرضا بیضایی
مسئولین دانشگاه علوم دریایی نوشهر، هوش و استعداد محمدابراهیم رو بالاتر از بقیه دانشجوها دیدند و تصمیم گرفتند برای اخذ تخصصها و مهارتهای بیشتر، به کشورهای فرانسه، سوئد و آلمان اعزامش کنند.
دورهای که تو آلمان برگزار میشد دورهای بود برای بهترین دانشجویان ناوبری ۷۰ کشور جهان.
وقتی دوره تموم شد، اسم محمدابراهیم به عنوان دانشجوی رتبه اول اعلام شد و طبیعی بود که کشورهای زیادی خواهانِ به خدمت گرفتنش باشند؛ اما محمدابراهیم به ایران اومد تا سوار بر ناوچه پیکان، از حریم دریایی کشورش محافظت کنه.
در عملیات بزرگ مروارید، محمدابراهیم توان نظامی و عملیاتی خودش رو به نمایش گذاشت.
عملیاتی که ناوچه پیکان با همکاری نیروی هوایی ارتش، تونست سکوهای نفتی البکر و الامیه رو از کار بندازه و چند فروند ناوچه و سه فروند هواپیمای جنگنده عراق رو از بین ببره.???
#شهید_محمدابراهیم_همتی
27 سال از شهادت و مفقودی حمیدرضا گذشته بود. خواهرش دیگر طاقت دوری نداشت؛ رفت کنار مزار شهید پلارک، همرزم برادرش، او را به حضرت زهرا (س) قسم داد که خبری از برادرش حمیدرضا به او بدهد.
گفت: «به حمید بگو به خواب خواهرت بیا و خبری از خودت بده!»
خواهرش با گریه تعریف میکرد: فردای آن روز خواب دیدم جمعیت زیادی در بلوار سردار جنگل در منطقه پونک تهران در حرکت هستند.
صدای حمیدرضا را شنیدم؛ گفت: خواهر اینها همه برای تشییع پیکر من آمدهاند و به اذن خدا همهی آنها را شفاعت خواهم کرد.
بعد اشاره به عابری کرد که در کنار جمعیت بود اما توجهی به آنها و شهدا نداشت، گفت: حتی او را هم شفاعت خواهم کرد…
از خواب که بلند شدم فهمیدم در بوستان نهجالبلاغه تهران شهید گمنام تشییع و تدفین کردهاند.
بعدها با پیگیری خانوادهی شهید و آزمایشات DNA هویت این شهید اثبات شد.???
اگر به بوستان نهجالبلاغه تهران رفتید، در کنار مزار شهیدِ وسط یادمانِ شهدای گمنام که متعلق به یکی از ریشوهای با ریشه، #شهید_حمید_رضا_ملاحسنی است.
شهید_حمیدرضا_ملاحسنی
کتاب راز رجعت، نشر صریر
ما هرچه جلوتر برویم کار ما سخت تر میشود! راه نجات ما در تبعیت از ولایت فقیه است تا انشالله خداوند امر خودش را برای ما برساند.
#شهید_سیدمرتضی_آوینی
خاطرات شهدا
?روزی که قرار شد برایش به خواستگاری بروند، با خوشحالی تمام، ڪت و شلوار و پیراهن و ڪفش زیبا و شیڪی خریداری ڪرد ڪه در سال 60 ڪمتر ڪسی می پوشید..
?اما شب هنگام اعلام نیاز به نیرو شد.
صبح زود لباس های دامادی اش را پوشید، و برای اعزام به جبهه آماده شد..
?گفتیم حسن جان، قرار شد که به خواستگاری برویم..ڪجا می روی؟
گفت:
?امام حالا به ما نیاز دارد.. خواستگاری بعداً هم می شود رفت..
?سفارش هایش را ڪرد و سوار مینی بوس های اعزامی شد ..
و چند ماه بعد، در گیلانغرب در شیا ڪوه به #شهادت رسید و بعد از 9 ماه گمنامی.. پیڪر ایشان که بیشتر قسمت هایش سالم بود..شناسایی شد.. او فقط 22 سال داشت..
در ڪتاب #سلام_بر_ابراهیم 2 درباره نحوه شهادت رزمندگان استان فارس در #شیاڪوه به تفصیل صحبت شده است..
به مناسبت 15 شهریور
زاد روز شهید_عبدالحسن_معبودی
دوباره آمدی تا دلهای تار گرفته را بلرزانی و ماجرای جاماندگی و خاکبرسری ما بچه مذهبی هارا به رخمان بکشانی.
تمام کاری که تو در این چند روز کردی با اسارتت با صلابتت با غربتت با قتلگاهت و با سر بریده ات و حالا با پیکر مطهرت و بعد از آن با تشییعت و با تمام گره هایی که در آینده باز خواهی کرد بیش از ده ها سال کار فرهنگی اثرگذار بوده است.
چون خون حسین(ع) و چون فرمانده ات شهید کاظمی.
#شهید_حججی