ابوالفضل توکلی بینا میگوید: در دهکده نوفل لوشاتو یکی از ایرانیها خانه ویلایی خود را در اختیار امام گذاشته بود. یک حیاط کوچک هم این طرف خیابان بود که امام در آنجا سکونت داشتند. ساختمان مثل خانههای شمال بود. بالا فضای بزرگی بود و یک اتاق کوچکی در کنار سالن بزرگ قرار داشت. شبها امام ملاقاتهای چند دقیقهای را در این اتاق انجام میداد و هر شب هم بعد از نماز سخنرانی داشتند.
روزانه ۳۰۰ الی ۴۰۰ خبرنگار از سراسر جهان به نوفل لوشاتو میآمدند. اداره آنها به عهده ما بود و اداره چنین جمعیتی مشکل بود؛ مضافاً اینکه ظهر و شب هم غذا داده میشد، البته حاج مهدی عراقی یک مدیر قوی بود. ما هم سعی کردیم همان غذاهای سنتی و ساده خودمان را برای میهمانان آماده کنیم. لذا آبگوشت درست میکردیم، سیب زمینی میپختیم، تخم مرغ آب پز میکردیم. در مجموع دو وعده غذا میدادیم، یکی ظهر و یکی شب.
در نوفل لوشاتو یک واحد نان صنعتی بود، یکی از برادران را گذاشته بودیم. هر چه او میپخت برای غذای ظهر و شب تحویل میگرفتیم. سعی میکردیم که غذاها ساده و در عین حال کم هزینه باشد. با همین نوع غذاها همه مراجعین را اطعام میکردیم و بدون غذا کسی را نمیگذاشتیم برود..
خوب دانشجویان ایرانی و یا خارجی که برای دیدار حضرت امام میآمدند فقط کرایه رفت و آمد داشتند. لذا ما سعی میکردیم اینها را خوب پذیرائی کنیم. حتی شب هم امکانات استراحت و خوابشان را فراهم میکردیم. میدیدیم که اینها از آن سر دنیا به عشق دیدار امام آمدهاند، خوب دانشجویی که توانسته با هزینه دانشجویی یک بلیط تهیه کند و بیاید پاریس و از آنجا برگردد نیاز به مساعدت دارد لذا سعی داشتیم که وسایل راحتی و آرامش آنان را حتیالامکان فراهم کنیم.
یک عده زیادی از طبقات مختلف دانشجویان و جوانان مسلمان از اقصی نقاط دنیا به نوفل لوشاتو میآمدند. بعضی از این افراد خصوصاً دانشجویان همانطور که گفتم فقط بلیط رفت و برگشت تهیه کرده بودند و هیچ بودجه دیگری هم نداشتند، این بود که ما سعی داشتیم اینها را اسکان بدهیم. برای این کار از امکانات موجودی که در نوفل لوشاتو بود استفاده کردیم.
هتل کوچکی در نوفل لوشاتو بود که من با صاحب هتل درباره اجاره ماهانه آن صحبت کردم، وقتی مقایسه کردم دیدم پولی که بابت اجاره اتاق میگیرد اگر ما آن هتل را اجاره ماهانه کنیم خیلی ارزانتر برای ما تمام خواهد شد لذا من به فکر افتادم آنجا را اجاره کنم.
مرحوم شهید عراقی گفت: حالا میخواهی اجاره کنی پولت کو؟ گفتم: خدا بزرگ است. اتفاقاً شبی که هتل را برای یک ماه اجاره کردم صبح فردا یک وقت دیدم سراسیمه حاج احمدآقا فرستاده که آقای صدوقی با یک عده آمده و جا نداریم.
گفتم: نگران نباش هتل را اجاره کردیم. آقای اعتمادیان و چند نفری هم دنبالشان بودند. آنها تشریف آوردند. مرحوم صدوقی پیر بود، اما از آنهایی بود که روح بلند و جوانی داشت. وقتی ایشان آمد دو تا اتاق بزرگ در اختیار ایشان گذاشتیم. در همان دیدار ایشان رو کرد به من و گفت: شنیدم هتل دار هم شدی.
گفتم: حاج آقا، روزگار آدم را به خیلی کارها وا میدارد. درهمان بدو ورود گفت یک سوم هزینه اینجا را به حساب من بگذارید. به مهدی گفتم: ببینید ما نیتمان لِله بود و خداوند هم پیشاپیش برایمان فرستاد، دیشب اجاره کردیم امروز یک سوم پولش رسید. حالا هر کس آمد پول داشت از او هم میگیریم. هر کس هم نداشت به امان خدا. بله آنجا صحنههای خیلی جالبی بود.
امام خمینی: خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ما و سیاست مسئولین کشور ما پشت کردن به دفاع از #محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایه دارها گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشتری برخوردار شوند.
معاذ الله که این با سیره و روش انبیا و امیر المومنین و ائمه معصومین- علیهم السلام- سازگار نیست، دامن حرمت و پاک روحانیت از آن منزه است، تا ابد هم باید منزه باشد. 6 مرداد
آنچه این روزها دختر پدیده خیابان انقلاب خوانده شده مهم است اما نه به دلیل آنچه مدعی آن است، بلکه اتفاقا به دلیل آنچه تلاش می کند پنهان کند. این پدیده مدعی نمایندگی صدای سرکوب شده زن ایرانی است اما از قضا این مهم ترین نقطه ضعف آن است. هیچ حمایت اجتماعی واقعی از این پدیده وجود ندارد. دختر خیابان انقلاب برخاسته از متن جامعه ایرانی نیست بلکه نوعی از کنش است که تلاش می کنند به آن تحمیل کنند. اینکه در متن جامعه ایرانی دیدگاه های متنوعی درباره پوشش شکل گرفته شاید جداگانه قابل بحث باشد، اما زن ایرانی در کلیت خود هیچ علامتی از اینکه بخواهد مسئله حجاب را به ابزار اعتراض سیاسی بدل کند، نشان نداده است. عبور جامعه ایرانی از حجاب، بیشتر یک پروژه تبلیغاتی است و هیچ مشاهده میدانی یا داده واقعی تجربی از آن حمایت نمی کند. در میان اکثریت درس خوانده و تحصیل کرده زنان در ایران، مسئله اصلی اکنون کرامت و منزلت اجتماعی است که بحران بیکاری و دشوار شدن آغاز و تثبیت یک زندگی آبرومند، آن را به شدت مخدوش کرده است. این اکثریت، مسئله پوشش را یک چالش نمی داند و وقتی ببیند که کسانی به زور می خواهند آن را تبدیل به موضوع اصلی زنان کنند، حق دارد بپرسد که:"هدفتان چیست، و چه چیزی را می خواهید پنهان کنید؟!” یا بالاتر از این؛ بپرسد: “بازیگردان اصلی این بازی کیست و چرا تا دیروز از این خبرها نبود و چرا به یکباره و پس از ناآرامی های اخیر تصمیم گرفته اند بالای پست برق بایستند و روسری خود را باد بدهند؟!” پدیده دختر خیایان انقلاب، تلاشی است ناکام برای تحمیل پدیده بی حجابی به جامعه ای که همین حالا هم اکثریت قریب به اتفاق زنان در آن، حجاب را به اختیار پذیرفته اند و کسی بابت حجابی که دارند به آنها زور نگفته است. به همین دلیل است که می بینید حتی در خیایان، واکنشی که این پدیده برانگیخته، بیشتر بی اعتنایی است تا موافقت یا مخالفت. جامعه گرفتار مشکلات خویش است و از کنار کسانی که روسری خود را به بخشی از بازی سیاست بدل کرده اند با بی اعتنایی می گذرد. جامعه می فهمد که این روسری افراشته، نقابی است که بناست روی مشکلات واقعی آن افکنده شود تا مقصران واقعی مجال فرافکنی و بهانه جویی پیدا کنند و کسی نپرسد حالت نزار دولت داری در این ملک چگونه است. این بماند، حالا تا برسد آن روز که ببینیم در پستوهای طراحان چه می گذشته است
مهدی محمدی
1- تغییر ذائقه مردم با تعامل 2- تغییر محاسبه مسئولین و نخبگان با تعامل 3- دوقطبی سازیهای کاذب با تعامل 4- ترویج دینداری غیر انقلابی با تعامل 5- انقلابی زدای از (شخصیتهای انقلاب؛مقدسات انقلاب؛نهادهای انقلاب و مفاهیم انقلاب) با تعامل 6- تضعیف اقتدارملی از راه تعامل 7- منزوی کردن نیروها و نهادها وشخصیتهای انقلابی باتعامل
8-حمایت از نیروهای میانه رو ومعتدل از راه تعامل 9- فشار به رهبری برای عبور از خطوط قرمز از راه تعامل 10 تدبیر رهبری سوم که از جنس رهبری اول ودوم نباشد از راه تعامل 11- ترویج و تبلیغ اقتصاد لیبرالی به جای اقتصاد مقاومتی از را ه تعامل