1. شما تنها کسی هستید که به خوبی میدانید تواناییهایتان چه هست، نه مردم.
2. شما به خوبی میدانید که این خودتان هستید که مسبب شادی خود میشوید، نه مردم.
3. شما از هدف و منظور خود باخبر هستید، نه مردم.
4. شما تمایل شدیدی دارید که به هدف خود برسید، نه مردم.
5. شما تنها کسی هستید که میتوانید خواستهی خودتان را عملی کنید، نه مردم
هرگز زنت را تحقیر نکن چون بار بیماری اش را سالها باید به دوش بکشی.
➖ هرگز به زنت بی اعتنایی نکن چون سالها باید بی توجهی اش را تحمل کنی.
➖ هرگز به زنت پرخاش نکن. چون سالها سکوت مرگبارش را باید طاقت بیاوری.
➖ هرگز از محبت به روح او غافل نباش. چون سالها باید در بستری سرد بخوابی.
➖ هرگز او را مقابل دیگران کوچک مکن. چون به بزرگی یاد کردن از تو را فراموش میکند.
➖ هرگز نقص هایش را بازگو نکن چون از تو در نهان متنفر خواهد شد.
➖ هرگز انتقاد و شکایت او را مسخره نکن. چون از تو برای همیشه ناامید میشود.
➖ هرگز به رویاهایش نخند اگر نمیتوانی برآورده شان کنی چون یا افسرده میشود و اگر شهامت داشته باشد خودکشی میکند.
➖ هرگز زنت را اسیر خانه و فرزند نکن. چون اینگونه او را بیصدا کشته ای و فقط قانون تو را مجرم نمیداند.
➖ خود را با زنت برابر بدان در همه چیز وگرنه فرقی با یک زندانبان نخواهی داشت.
در یک روز سرد و برفی زمستانی، مدیر مدرسه برای بچه ها یک مسابقه برگزار کرد. پس از انتخاب چند شرکتکننده، مدیر از آنها خواست که آن طرف حیاط مدرسه در یک ردیف بایستند و با صدای سوت او، به سمت دیگر حیاط بیایند و هر کس بتواند ردپای مستقیم و صافی از خود بجای گذارد برنده مسابقه است. در پایان مسابقه، آقای مدیر از یکی از بچههایی که ردپای کجی از خود بجای گذاشته بود پرسید: «تو چه کردی؟»
دانش آموز در جواب گفت: «با وجودی که در تمام طول راه من دقیقاً جلوی پایم را نگاه کرده بودم ولی بجای یک خط راست از ردپا روی برف، خطوط کج و معوجی بوجود آمده است!»
تنها یکی از دانش آموزان بود که توانسته بود ردپایش را بصورت یک خط راست درآورد. مدیر مدرسه او را صدا کرد و پس از تشویق از او پرسید: «تو چطور توانستی ردپایی صاف در برفها به وجود آوری؟»
آن دانش آموز گفت: «آقا اینکه کاری ندارد، من جلوی پایم را نگاه نکردم!»
مدیر پرسید: «پس کجا را نگاه کردی؟»
دانش آموز گفت: «من آن تخته سنگ بزرگی را که آن طرف حیاط است نگاه کردم و به طرف آن حرکت کردم و هیچ توجهی به جلوی پایم نداشتم و تنها هدفم رسیدن به آن تخته سنگ بود.»
اگر در زندگی خودمان ایده و هدفی نداشته باشیم و تمام توجهمان را دقیقاً به مشکلات امروز و فردا و فرداهای بعد معطوف کنیم سرانجام به هدفمان نخواهیم رسید. ولی اگر بجای آنکه توجهمان را به مشکلات روزانه متوجه کنیم به هدفمان متمرکز سازیم، قطعاً به هدفمان خواهیم رسید.
امام على (ع) به یکى از دانشمندان یهود گفت:
هر کس طبایع او معتدل باشد مزاج او صافى گردد
هر کس مزاجش صافى باشد اثر نفس در وى قوى گردد (قدرت باطنی او تقویت می شود)
هر کس اثر نفس در او قوى گردد به سوى آن چه که ارتقایش دهد (ارتقاء به عوالم مافوق) بالا رود
هر که به سوى آن چه ارتقایش دهد بالا رود به اخلاق نفسانى متخلق گردد
هر کس به اخلاق نفسانى متخلق گردد موجودى انسانى شود نه حیوانى
و به باب ملکى در آید و چیزى او را از این حالت برنگرداند (چون نفس و باطن قوی می شود قوای باطنی بر قوای ظاهری غلبه می کند و ظاهر او را از باطن مشغول نمی کند).
تذکر: منظور از قوای باطنی تعریف قوای باطنی در طب سنتی مانند حافظه، خیال، واهمه، حس مشترک نیست بلکه منظور تمام قوای باطنی است که از قوای نیمه مجرد تا مجرد و فوق مجردات را شامل می شود.
دانشمند یهودى گفت: الله اکبر! اى پسر ابوطالب! همه فلسفه را گفتهاى، چیزى از فلسفه را فروگذار نکردهاى.