به یقین شناخت حقیقت داستان غصب فدک در فاطمیه یک ضرورت است.
شاید کوته بینان و ظاهربین ها فدک را صرفا یک ارض با مرز محدود تفسیر کنند! اما شیعه معتقد است دنیا برای فاطمه(س) بود و فاطمه برای دنیا نبود.
اما براستی حقیقت فدک چیست و مادر با طلب فدک برای فرزندان امروزش چه درس دارد ؟
تصور شیعه از فدک تنها یک زمین به ارث رسیده نیست . فدک حق غصب شده ی شیعه در طول تاریخ است.
در منظر اهل بصر، طلب فدک ندای حق خواهی، بانگ مظلومیت، فریاد خطر دنیاطلبی برای خواص و غریو ظلم ستیزی و استبدادستیزی است.
درس بزرگ فاطمیه در مدرسه تاریخ برای عاشورائیان ” پرداخت هزینه ی ولایتمداری” است.(وَلا يَخافونَ لَومَةَ لائِمٍ)
در حقیقت پاسخ امام کاظم(ع) آنگاه که هارون الرشید آن میوه ی شجره ملعونه حدود فدک از او طلب کرد بانگ بیداری بود در مارپیچ سکوت اموی ها..
امام مان چه زیبا فرمود: مرز فدک مرز همه حکومت های اسلامی است..!
اما انگاری داستان غصب فدک را هنوز پایانی نیست…
امروز فدک کنعان، فدک حجاز ، فدک یمن توسط آل سعود و آل یهود غصب شده است.
امروز نیز لیبرالیسم، اومانیسم، تحجر، ریش حنایی های تکفیری ، صاحبان وتو، لابی صهیونیسم ، تشیع لندنی دوباره در سقیفه دور هم جمع شده اند.
آخ! چقدر تلخ است؟ از روضه ی خیانت برخی از صحابه و انقلابی نمایان که بگذریم ؛ هنوز قباله ی فدک دنیا در دستان ترامپیستی ها باشد که این بار نه در کوچه های مدینه بلکه در لابی فرودگاه نیویورک زنجیر را بر دستان کودک 5 ساله ایرانی می زند و مادران یمنی و غزه و… را در پیشگاه ابناء و بنات به حجله ی خون میفرستند…
کدخدانمایانی که گاه انرژی هسته ای، گاه لاشه ی موشک، گاه مردم سالاری دینی و حقوق بشر و قدرت منطقه ای را بهانه ای می کنند تا با بستن زنجیر تحریم و تهدید بر پای غیرت و عزت ایرانیان ، مولای مان را مجبور به بیعت با نظم ننگین نوین جهانی کنند !!
اما زهی خیال باطل! “آقای ما فرزند فاطمه است..”
عزیزان آری! فاطمیه و عاشورا تاریخ تولد ماست و بکاء سلاح ما..! لیک آن کس که به گریستن بسنده کند و در تاریخ تولدش متوقف شود بدون شک مرده به دنیا آمده است..
ظالم همین را می خواهد! توقف در ایستگاه تولد..
توقف در کوچه های مدینه!
توقف در گودال قتلگاه!
توقف در انقلاب 57 !
یادمان نرود امروز تداوم فاطمی بودن در انقلابی_ماندن است و رمز انقلابی ماندن در شناخت اسلام و شناخت توطئه دشمن و شناخت مدعیانی است که نجابت ولی را بهانه ای کرده اند تا انقلاب و جوانان متدین انقلابی را کنار بگذارند!!
برای ما فاطمه(س) فقط یک بانوی مظلومه نیست..
فاطمه ذخیره انقلاب است.
فاطمه آقازاده ای است که آقازاده بودن را بهانه ای نکرد برا۸ی سهم خواهی و حقوق نجومی!
فاطمه ولایتمدار و یک انقلابی تمام عیار است که طعنه زدن ها، داغدار بودن، باردار بودن، زن بودن و آقازاده بودن ، را بهانه نمی کند برای دفاع نکردن از اسلام و مولای مظلوم اما مقتدرش..!
فاطمه یار دیرین پدر و مولا بود که وصیت می کند غسلنی فی الیل و دفنی فی الیل تا خناسان دور جنازه اش طرح فتنه نریزند!
و الآخر دعوانا: فاطمه_فاطمه_است.
به پایان"نیامد” این دفتر/حکایت همچنان باقیست
محمد_صادق_سلطانزاده_بشرویه
هدف دشمن از تعامل :
1- تغییر رهبری سوم که از جنس رهبری اول و دوم نباشد؛
بعد از امام(ره) جنس رهبری از جنس رهبر اول بود. مقام معظم رهبری بعد از امام هیچگاه سلیقه متفاوتی نداشت. ایشان به صراحت گفتند که هدف ما راه امام است. معظم له هرساله در 14 خرداد مکتب امام را تفسیر می کنند. تنها کسی است که نگذاشت عصر امام پایان یابد. اگر یادتان باشد دغدغه ما در دهه اول انقلاب این بود که می شود امام برود و انقلاب بماند؟
2- تحمیل عقاید به رهبری؛
دشمن می گوید که در زمان رهبری فعلی باید عقاید خود را به هر طریقی به ایشان تحمیل کنیم؛ او که از علی(ع) بزرگتر نیست همانطور که خیلی چیزها را به حضرت علی(ع) تحمیل کردیم به این رهبری هم می شود تحمیل کرد. در زمان امام خمینی (ره) نیز موضوع قائم مقام رهبری را به ایشان تحمیل کردند. در فتنه 88 افرادی از رحمت و رافت اسلامی استفاده کردند و گفتند رهبری را در کف آسفالت خیابان به زانو در می آوریم و کاری می کنیم که به خاطر حفظ نظام با خواسته های ما موافقت کند.
3- منزوی کردن نیروهای انقلابی و وفادار به امام و رهبری؛
انزوای نیروهای انقلابی در همه سطوح یا نهادهای انقلابی مانند سپاه، شورای نگهبان یا قوه قضائیه در دستور کار دشمن قرار دارد. اگر روزی به سپاه حمله نکردند آنروز روزی است که سپاه بی خاصیت شده است.
4-نفوذ در پست های کلیدی؛
تصدی گری و سپردن کارهای کلیدی به اشخاصی که اعتقاد به غرب دارند یا مرعوب دشمن هستند یکی از مهمترین اهداف دشمن در پروژه تعامل است؛ آمریکا صریح می گوید ما برای موفقیت برخی جریانات خاص در ایران هزینه می کنیم.
5- تضعیف اقتدار و قدرت انقلاب؛
تضعیف اقتدار و قدرت انقلاب تا جایی که توان مقابله با حمله دشمن را نداشته باشد از اهداف دیگر دشمن در تعامل می باشد . این تلاش ها در چند محور قابل مشاهده است
1-چرا موشک می خواهیم چرا توان خود را مصروف نیروهای مسلح می کنیم بجای اینها بریم جاده بسازیم مثل برخی مواضع آخر عمر مرحوم هاشمی.
2-تضعیف اقتدار ملی و جلوگیری از پیشرفت علمی ایران.
3- تضعیف اقتدار سیاسی در منطقه با کشاندن ایران به میز مذاکره؛ با این موضوع محور مقاومت هم به انفعال کشیده می شود. زمان امام هیئتی توسط رئیس جمهور وقت آمریکا تعیین شد ولی امام اجازه مذاکره به ایشان را نداد. این را بگذارید به اینکه وقتی رئیس جمهور ما به آمریکا می رود اولین تماسی که می گیرد با اوباما باشد.
4-تضعیف اقتدار اقتصادی که نسخه درمان آن اقتصاد مقاومتی است. به جای هزینه برای زیرساخت ها می روند هواپیمای گران قیمت می خرند. آیا ساخت هواپیمای مسافربری دشوارتر است یا موشک ها؟ بنابراین مسئله در باور است. چرا با این وضع تحقیرآمیز در فرودگاه مهرآباد جشن می گیرند و آیا شما چقدر سفر هوایی دارید؟
5-ازهمه مهمتر شکستن اقتدار فرهنگی و درهم شکستن روحیه انقلابی است.
با توجه به تهدیدات امروزی پیش روی نظام راه حل مقابله با آن کدامند؟:
از دشمن نباید انتظاری جز دشمنی داشت. مقام معظم رهبری مدتی است به ما یاد داده اند که تنبلی چاره کار نیست. آقا ده نسخه به ما داده اند که ریشه قرآنی و روایی دارند.
1-افشای نقشه دشمن و احساس درک درست داشتن نسبت به او. انرژی هسته ای بهانه است، زدن اسلام نشانه است. وقتی از تعامل راضی است که از او اطاعت کنید.
2- مرزبندی با دشمن. خداوند در قرآن کریم اسوه بودن حضرت ابراهیم(ع) را در مرزبندی با دشمن می داند. مرزبندی با دشمن به معنای قطع ارتباط نیست بلکه به معنای ضابطه مندی است.
3-تقویت روحیه انقلابی و جهادی که مقام معظم رهبری در دانشگاه امام حسین(ع) از آن به عنوان جهاد کبیر نام برده اند.
4-ولایت مداری: امت بی ولایت خطر ندارد. اگر مسلمانها میلیاردی شوند اما رهبر بالای سرشان نباشد هیچ خطری ندارد. مقام معظم رهبری سال 53 فرموده اند: امت بی ولایت حیات ندارد. امام بی امت هم اقتدار ندارد. امت متصل به ولایت شکست ندارد و رمز بقای انقلاب همین است.
5-مقابله با تقابل های دروغین مانند تقابل انقلاب و توسعه.
6-هوشیاری در برابر انواع نفوذ مثل نفوذ جریانی
7-اهتمام به اصول و ارکان: ماندگاری انقلاب به پایداری در اصول است و اصول تغییر ناپذیر است.
8-تقویت انسجام ملی با محوریت ولایت: ما باید جبهه انقلابیون را تاسیس کنیم.
9-در انتخابات ها به دنبال افرادی برویم که توانایی پایبندی بر اصول را داشته باشند و در برابر غرب منفعل نباشند. مراقب باشیم افرادی به دولت و مجلس نفرستیم که مسائلی را به رهبر انقلاب تحمیل کنند.
10-عاجزانه از خداوند متعال کمک بخواهیم، توان ما به اندازه امکانات ما نیست بلکه به اندازه میزان اتصال ما به خداست.
حجه الاسلام حاج صادقی
کنوانسیون پالرمو حراج امنیت ملی!(یادداشت روز)
روز چهارشنبه هفته گذشته مجلس شورای اسلامی«لایحه الحاق ایران به کنوانسیون مبارزه با جرایم سازمانیافته فراملی» (موسوم به کنوانسیون پالرمو) را با ۱۳۲ رای موافق، ۸۰ رای مخالف و ۱۰ رای ممتنع تصویب کرد. الحاق به این کنوانسیون - آنگونه که درپی خواهد آمد- باز کردن پای تروریستهای وحشی به کشور و تحویل دست بسته مردم و نظام به آنهاست. تعجب نکنید، بخوانید!
۱- در ماده یک کنوانسیون پالرمو آمده است؛ «مقصود از این کنوانسیون ارتقای همکاریها جهت پیشگیری و مبارزه موثرتر با جرایم سازمانیافته فراملی است» و بندهای ديگر این متن ۴۱ مادهای نشان ميدهد که اصلیترین هدف تعریف شده برای این کنوانسیون، مبارزه با تروریسم از طریق قطع منابع و پشتوانههای مالی سازمانهای تروریستی است. كشورهاي عضو اين كنوانسيون موظف شدهاند حسابهاي بانكي گروههاي تروريستي و منابع تأمين مالي و مراكز پشتيبان آنان را شناسایي و مسدود كرده و به فعاليت آنها خاتمه دهند.
تا اينجا شايد تصور شود كه كنوانسيون پالرمو يك فراخوان بينالمللي به منظور مبارزه با تروريسم است و جمهوري اسلامي ايران كه خود يكي از اصليترين قربانيان تروريسم است با الحاق به اين كنوانسيون ميتواند براي مقابله با تروريسم از كمك و همراهي ديگر كشورها نيز برخوردار باشد! داستان اما، كاملا بر عكس و بهگونهاي دیگر است که به آن اشاره میکنیم و به وضوح مشاهده میشود که الحاق ايران به كنوانسيون پالرمو، این کشور را با دستهای بسته تحویل تروريستها و حاميان تابلودار آنها خواهد داد. چرا؟!
۲- هدف اعلام شده کنوانسیون پالرمو اگرچه قطع پشتوانه و منابع مالی گروههای تروریستی است ولی تعریف ما و غرب از«تروریسم» و گروههای تروریستی نه فقط با یکدیگر متفاوت است بلکه در بسیاری از موارد متضاد نیز هست. به عنوان مثال از نگاه آمریکا و متحدانش که مدیریت کنوانسیون را در اختیار دارند، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سپاه قدس، حزبالله لبنان، حماس، جهاد اسلامی، انصارالله یمن، حشدالشعبی عراق و تمامی نیروهای مقاومت که برای کسب آزادی و استقلال کشورشان با حاکمان دستنشانده آمریکا و صهیونیستها مبارزه میکنند، تروریست نامیده میشوند و جمهوری اسلامی ایران با الحاق به کنوانسیون پالرمو - که تازهترین دستپخت مشترک دولت و مجلس است- موظف خواهد بود که نه فقط از حمایت نیروهای مقاومت دست بکشد، بلکه مطابق مفاد این کنوانسیون باید بودجه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروی قدس را نیز قطع کرده و تمامی حسابهای بانکی آنها را مسدود کند! و این اقدام که«خودتحریمی» ترجمان دیگر آن است باید تحت نظارت بازرسان کنوانسیون صورت پذیرد تا از انجام آن اطمینان کامل حاصل کنند!
۳- اکنون جای این سؤال است که دولت و مجلس با چهانگیزه و در پی کدام منظور و مقصود به این الحاق ذلتبار که نه تنها با نصصریح قانون اساسی در تضاد آشکار است، بلکه امنیت و استقلال کشور را نیز به تاراج میگذارد، تن دادهاند؟! پاسخ دولت و مجلس آن است که الحاق جمهوری اسلامی ایران به کنوانسیون پالرمو را با قید ۵ شرط و یک تبصره پذیرفتهایم! و این ۵ شرط که اصطلاحا «تحفظ- Reservation» نام دارد، جمهوری اسلامی ایران را از پذیرش آن بخش از مفاد و موادی که با قانون اساسی و بینش و منش انقلابی کشورمان مغایرت دارد، مستثنا میکند!
۴- این ۵ شرط که با عنوان«حق تحفظ» در مصوبه یاد شده آمده است، همانگونه که دولت و مجلس اعلام کردهاند میتواند آسیبها و خطراتی را که الحاق به کنوانسیون پالرمو برای کشورمان به دنبال خواهد داشت، برطرف ساخته و بیاثر کند اما هیچیک از این شرطها -تاکید میشود که هیچیک از آنها- در کنوانسیون پالرمو قابل پذیرش نیست و در نهایت میتواند به عنوان یک «اعلامیه تفسیری»!! تلقی شود، که فاقد اثر حقوقی و عملیاتی است. توضیح آنکه اعلامیه تفسیری فقط یک موضعگیری سیاسی است که هیچ الزام حقوقی ندارد اما حق تحفظ یک شرط است که به لحاظ حقوقی الزامآور و قابل اجرا خواهد بود.
۵- اکنون این پرسش در میان است که با توجه به مفاد کنوانسیون پالرمو، آیا تن دادن ایران اسلامی به این کنوانسیون فاجعهآمیز نیست؟! از ما خواستهاند که نه فقط از حمایت نیروهای مقاومت دست بکشیم، بلکه بودجه سپاه پاسداران و نیروی قدس را هم صرفا به این علت که از نگاه آنان تروریست محسوب میشوند قطع کنیم!! یعنی ایران اسلامی و مردم این مرز و بوم را دست بسته تحویل تروریستهای وحشی تحت حمایت آمریکا و اسرائیل بدهیم!
راز وعده های صادق رهبر انقلاب چیست؟
تحلیل درست، مبتنی بر گزارشهای میدانی و عینی است.
در آغاز بحران سوریه که بسیاری از افراد ناامید از عاقبت آن بودند، رهبر انقلاب، تحلیل دیگری داشت. سیدحسن نصرالله، تحلیل رهبر انقلاب را چنین روایت میکند: “همه به این نتیجه رسیده بودند که دولت سوریه بعد از دو یا سه ماه ساقط خواهد شد. اما آیتالله خامنهای تأکید کردند که باید تلاش کنیم تا اسد در این جنگ پیروز شود و پیروز خواهد شد.” و امروز سرانجام آن تحلیل را میبینیم. محور مقاومت پیروزی علیه داعش را جشن میگیرد.
یک “تحلیل درست” با جمعآوری_اطلاعات و پردازش دقیق آنها از آینده خبر میدهد. چنین امری محقق نمیشود مگر آنکه تحلیلگر، از اخبار درست و آگاهی کافی برخوردار، در میدان باشد و از نزدیک، مشکلات را لمس کرده باشد.
همین درک از واقعیات و مشکلات زندگی مردم هم هست که موجب برگزاری «جلسه آسیبهای اجتماعی» از سوی رهبر انقلاب شده است و در آن مسئولان بهصورت ویژه مورد خطاب قرار میگیرند و باید برنامههای عملیاتی شان را ارائه دهند.
همین اطلاع یافتن دقیق از زندگی و مشکلات مردم است که موجب میشود رهبر انقلاب در حوادثی چون زلزلهی بم و آذربایجان و کرمانشاه، شخصا حضور یابند و از نزدیک امور را پیگیری کنند، یا به سران سه قوه، برای حل مشکلات برخی از مؤسسات مالی و اعتباری که مردم گرفتار آن هستند، دستوراتی صادر کنند.
به سبب همین درک ملموس و واقعبینانه از زندگی و واقعیات جامعه است که ایشان توانایی تشخیص گزارشهای درست از نادرست یا ناقص را دریافتهاند: «بنده بتدریج آدم با تجربهای شدهام در این مسائل گزارشگیری… اگر ما بخواهیم واقعیّتها را درست بفهمیم، بایستی برویم میدانی نگاه کنیم.»
مثلا «من به خانههای اشخاص هم میروم. … روی فرششان مینشینم، با آنها حرف میزنم و زندگیشان را از نزدیک لمس میکنم.»
رهبر انقلاب در ابتدای درس خارج روز دوشنبه این هفته، تاریخ (۱۳۹۶/۱۱/۰۲)، به ذکر حدیثی از امام صادق علیهالسلام، دربارهی خصوصیات جناب سلمان فارسی پرداختند. نظر به اهمیت این حدیث که میتواند الگویی اخلاقی و رفتاری برای نیروهای مؤمن و انقلابی باشد، نشریهی خط حزبالله آن را به همراه ترجمه و تفسیر رهبر انقلاب برای اولین بار منتشر میکند.
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم. الحمد للّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة اللّه علی اعدائهم اجمعین. «عَن مَنصورِ بنِ بَزرَج، قال: قُلتُ لِأَبی عَبدِاللّهِ الصّادِق علیهالسلام: ما أَکثَرَ ما أَسمَعُ مِنكَ یا سَیِّدی ذِکرَ سَلمانَ الفارسی»، راوی میگوید چقدر من زیاد میشنوم از شما که نام سلمان را میبرید و از او یاد میکنید. معلوم میشود که حضرت [امام صادق علیهالسلام] مکرّر در مکرّر راجع به سلمان مطالبی را میفرمودهاند. این شخص تعجّب میکند که چیست که اینقدر موجب شده شما به او توجّه دارید، یا شاید مثلاً به او محبّت دارید و از این قبیل. «فَقال: لاتَقُل «الفارسی» وَ لکِن قُل سَلمانَ المُحَمَّدی»، یعنی نسبتِ او، فراتر از نسبت قومی و میهنی است؛ نسبت دینی است. این البتّه به هیچوجه، طعن به قوم فارس نیست؛ پیغمبر اکرم و ائمّه علیهمالسلام از فارس - مردم ایران- تمجید کردند، تعریف کردند؛ در این که تردیدی نیست. میخواهد بفرماید که این شخص، فراتر و بالاتر از این است که به نسبتِ قومی شناخته بشود؛ نسبتِ او، نسبتِ عقیده و دین و پیامبر است؛ او کأنّه -مثلاً- فرزند پیغمبر است.
«أَ تَدری ما کَثرَةُ ذِکری لَه؟» [حضرت فرمود] میدانی چرا؟ «قُلتُ: لا. قال: ثَلاثِ خِصالٍ»، سه خصوصیت در سلمان بود که این موجب میشود که من او را زیاد یاد کنم و نام او را ببرم -لابد مثلاً- اجلال کنم او را، تعظیم کنم او را یا محبّت به او بورزم.
«أَحَدُها: ایثارُه هَوی أَمیرِالمُؤمِنین علیهالسلام عَلی هَوی نَفسِه»، چیست آن سه خصلت؟ یکیاش این است: میل امیرالمؤمنین را بر میلِ خود غلبه میداد. از این معلوم میشود که بیش از یک بار چنین چیزی اتّفاق افتاده که حضرت چیزی را اراده کردند، سلمان چیز دیگری در دل خود و در ذهن خود میخواسته است ولیکن میل و هوای امیرالمؤمنین را - «هَوی» یعنی میل- بر میل خود ترجیح داده است. ببینید مقام امیرالمؤمنین را؛ حالا البتّه اینها که گوشهوکنارهای آن عظمت و آن جلالت الهی و ملکوتی و جبروتی است ولی خب، اینها همه، هرکدام یک نشانه است.
«وَ الثّانیَة: حُبُّهُ لِلفُقَراء وَ اختیارُه اِیّاهُم عَلی أَهلِ الثَّروَةِ وَ العَدَد»، [دوّم: فقرا را دوست میداشت. بعضیها از طبقهی مستضعف جامعه اصلاً بدشان میآید؛ حاضر نیستند طرف آنها بروند، نگاه بکنند به آنها! خودشان را برتر از آنها میدانند؛ او نه؛ فقرا را دوست میداشت، آنها را بر اهل ثروت ترجیح میداد. اگر فرض بفرمایید در یک جایی امر دایر بود بین یک سرمایهدارِ محترمِ خیلی پولداری یا یک فقیری، یا باید مثلاً خانهی این برود یا خانهی آن برود، یا باید به این سلام کند یا باید به آن سلام کند، این فقیر را بر آن غنی ترجیح میداد؛ اینها درس است دیگر. ما طلبهها، ما جامعهی روحانیت و علمی، یکی از خصوصیاتمان از اوّل همین بوده است که با ضعفا و طبقهی ضِعاف نزدیک بودهایم؛ این خیلی امتیاز بزرگی است. بله، گاهی پولدارها ممکن بود سراغ یک عالمی هم بیایند، او هم یک احترامی بکند امّا معاشرت روحانیون ما، علمای ما، مراجع ما، ائمّهی جماعت ما -علمائی که بودند با مردم- عمدتاً با مردم فقیر و زیر متوسّط بوده است؛ این خیلی چیز مهمّی است؛ این را باید نگه بداریم. حالا که علما و روحانیت، به یک موقعیتی در عالم سیاست دست پیدا کردهاند، نباید آنچه را تاریخچهی ما و سنّت کهن ما است از دست بدهیم. اینکه در یک شهری یک عالمی مثلاً باشد، [ولی] بین مردم معروف باشد که ایشان با تجّار و با پولدارها و با باغدارها و مانند اینها [اُنس دارد] - مهمانی خانهی این؛ مهمانی در باغ آن- امّا با فقرا نه، اُنسی ندارد؛ این چیز خوبی نیست. این هم یک خصوصیت.
«وَ الثّالِثَة: حُبُّهُ لِلعِلمِ وَ العُلَماء»، یکی هم این [سوّمی]: جناب سلمان علم را دوست میداشت، علما را دوست میداشت. این سه خصوصیت در این بزرگوار، موجب میشود که امام صادقِ با آن جلالت و عظمت، نسبت به او گرایش پیدا کند، محبّت -یا تجلیل و تعظیم- نسبت به او بکند. «إِنَّ سَلمانَ کانَ عَبداً صالِحاً حَنیفاً مُسلِماً وَ ما کانَ مِنَ المُشرِکین»، [میفرمایند: سلمان بندهی صالحِ حنیفِ مسلمان
است وازمشرکین نیست*