?٣٠ هزار دینار رقمی بود که یزید به هر نفر اهل خواص کوفه داد و دینشان را خرید.
?هر دینار چهار و نیم گرم طلا میباشد
?و در زمان کنونی، هر گرم طلا ۴٠٠ هزار تومان است.
?یعنی یزید نزدیک ۵۴ میلیارد تومان به هر نفر پول داد!!!
⁉️
?– دراثاث کشی خانه در یک مسافرت و اردو یا در موقعی که در منزل یک کار جدی و پرحجم مثل مهمانی هست، گاهی بحث هایی بین اعضاء خانواده می شود که ممکن است تند باشد، فشار کار هم بر این تندی می افزاید.
⚜امام حسین (ع) خانواده را به یکی از سخت ترین اردوها و میدان ها آوردند، نه تامین جانی هست نه آب و غذای درستی پیدا می شود، ولی همه تسلیم اند، خواهر و برادر و فرزندان و همسر، هیچ کس اعتراض ندارد، هر یکی می خواهد جانش را فدای دیگری کند.
?این در حالی است که ابوحنیفه در جنگ صفین به پدر خود(امام علی علیه السلام) انتقاد دارد، ولی در کربلا، فرزندان بقدری مؤدب و توجیه اند که هیچ مورد بحث و انتقاد و تردیدی نسبت به اقدام پدر از آنها در تاریخ ثبت نشده.
⚜نه تنها تردید و بحثی ندارند بلکه یکی می گوید اگر ما بر حقیم دیگر باکی از شهادت نداریم ، دیگری می گوید مرگ در راه خدا برای من از عسل شیرین تر است. به فرزندان مسلم بن عقیل می گویند لااقل شما که پدرتان شهید شده بروید تا بیشتر خانواده شما داغدار نشود ، آنها به امام می گویند ما در کنار شما مى مانیم و جان خویش را فداى شما مى کنیم!
?این همان اکسیری است که باید الگو قرار گیرد ، دین آمده تا زندگی را برای خانواده، مانند عسل شیرین کند. یک خانواده متحد و هماهنگ بوجود آورد که هر یک حاضر است جان را فدای دیگری کند! و این رابطه محبت آمیز و عاشقانه در هر شرایطی میسر است. خصوصا وقتی که در اوج تلاش و خدمت به خلق و اطاعت از دستور خداوند باشی.?
——?—–?——
-
⛳️⛳️⛳️
شب عاشورا، سپاهیان تاکید کردند بر پشتیبانی از ولایت ثابت قدم خواهند ماند، این اطمینان را دادند که در برابر فشارها و طوفان حوادث جاخالی نخواهند کرد.
? امام صادق(ع) هم برای نشان دادن میزان اطاعت آن یار خود دستور دادند وارد تنور پر از آتش شود!
⚜ همه زمانها لحظات حیاتی دارد ، در این لحظه ها باید فرمانده از ثبات قدم پیروانش اطمینان حاصل کند، این امری تشریفاتی نیست، بلکه نیاز ضروری و پیش نیاز یک درگیری است، حتی رهبری طرح مانورش را بر اساس تعداد و کیفیت نیروهایش می ریزد.
? شما هم اگر مسؤل یک گروه کوهنوردی باشید بر حسب توان و میزان آمادگی و بازخوردی که اعضاء گروه به شما می دهند ، منطقه کوهنوردی و مقدار پیشروی را تعیین می کنید.
⚜ رهبری می خواهد بداند آحاد مردم، میزان آمادگی شان برای ورود به دل حوادث چه میزان است، در محاصره اقتصادی و تهاجم فرهنگی، چقدر حاضریم ایثار کنیم، یا بر عکس چقدر نق می زنیم و خسته شدیم.
⚜ این مردم به کالای ایرانی فعلا اکتفا می کنند یا در اوج محاصره اقتصادی هم ، کالای لوکس می طلبند، به دنبال جمع آوری بیشتر مال و منال اند و حرص می زنند یا آماده ایثار اند و به یک اشاره رهبری ، حاضرند مقاومت را دوچندان کنند.
⚜سلاح تقوی و صبر و بصیرت و علم در دست دارند یا کم طاقت اند! هر کدام چون ستاره ای در آسمان و عرصه این جنگ بی امان می درخشند یا بی حال و کم سویند!
⚜پس اگر فکر می کنید زمان نشان دادن همت و استقامت و مردانگی است، یاعلی.
? #دستۀ_عزاداری یعنی دستۀ رزم! یعنی کاش در کربلا بودیم و حسین(ع) را یاری میکردیم!
?چرا دستههای عزاداری، از ده شب قبل تا ظهر عاشورا به اقامۀ عزا میپردازند؟ چون این دستهها، دستههای عزا و سوگواری نیستند، بلکه دستههای نصرت حسین(ع) هستند که میخواهند حسین(ع) را یاری کنند. لذا بعد از ظهر عاشورا که خبر شهادت حسین(ع) میرسد، دستههای عزا، به خانهها و تکیهها میروند و عزاداری به نوع دیگری ادامه پیدا میکند.
?معنای دستههای عزاداری این است که «ای حسین! کاش ما در کربلا بودیم و تو را یاری میکردیم» دستههای عزاداری یعنی دستههای رزم، یعنی سازماندهی نیروهای مقاومت، یعنی همان کسانی که آماده هستند دشمنان حسین(ع) را نابود کنند.
?علیرضا پناهیان - ۹۶.۷.۵
رهبرانقلاب: از روز هفدهم شهریور سال ۱۳۵۷ خاطرهای در ذهن دارم. قبل از آنکه این حادثهی خونبار در تهران اتّفاق بیفتد، سیاست رژیم ستمشاهی بهدنبال این بود که مبارزان و به تبع آن ملّت ایران را، به تندرو و کندرو، افراطی و معتدل تقسیم کند. این، نکتهی خیلی قابل توجّهی است که امروز مثل آیینهای، همهی عبرتها را به ما درس میدهد.
? کسی که روزنامههای آنوقت و اظهارات مسئولان رژیم ستمشاهی را مطالعه میکرد، میفهمید که اینها میخواهند کسانی را که در مقابل آنها هستند و مبارزه میکنند، از هم جدا کنند.
?عدّهای را که طرفداران و علاقهمندان مخلص امام بودند و راه امام را علناً اظهار میکردند، بهعنوان تندرو و افراطی و متعصّب معرفی میکردند. در مقابل اینها هم، بعضی از کسانی را که علاقهمند به مبارزه بودند، ولی خیلی جدّی در آن راه نبودند، یا جدّی بودند، ولی دستگاه آنطور خیال میکرد اینها جدّیّتی ندارند، بهعنوان افرادی که معتدلند و با اینها میشود مذاکره و صحبت کرد، معرّفی میکردند.
? من در آن روز این احساس خطر را کردم. آن زمان من در جیرفت تبعید بودم. شاید روز چهاردهم یا پانزدهم شهریور بود. به یکی از آقایان معروف که در قم بود، نامهای نوشتم و این سیاست رژیم را برای آن آقا تشریح کردم و گفتم اینها با این تدبیرِ خباثتآمیز میخواهند بهانهای برای سختگیری بر مخلصان و عشّاق امام بزرگوار به دست آورند و شما را بدون اینکه خودتان بخواهید، در مقابل آنها قرار دهند. این نامه را نوشته بودم؛ امّا هنوز نفرستاده بودم.
? روز شنبه هجدهم شهریور بود که رادیو و روزنامهها، خبر کشتار هفدهم شهریور را پخش کردند. فردای آن روز، ما در جیرفت از این قضیّه مطّلع شدیم. من برداشتم در حاشیهی آن نامه برای آن آقا نوشتم که: «باش تا صبح دولتش بدمد، کاین هنوز از نتایج سحر است». آن نامه را بهوسیلهی مسافر، برای آن آقای محترم فرستادم.
?آنها شروع کردند سختگیریها را علیه مبارزان و انقلابیّون حقیقی راه انداختن که نمونهاش کشتار هفدهم شهریور بود. ۷۶/۶/۱۹