استاد پناهیان ?انقلاب اسلامی ما از یک «قدرت نرم» پردهبرداری کرده است؛ این قدرت نرم امروز منطقه را فراگرفته و جهان را هم خواهد گرفت.
?شهدا مظهر قدرت نرم ما هستند. شهید یک تفکر و منطق دارد که بهشدت مطابق فطرت انسانهای پاک است، لذا این تفکر، خودش پیش میرود و تکثیر میشود.
?امروز فرهنگ شهادت و قدرت نرم شهادت در کل منطقه تکثیر شده و مردمی که با این فرهنگ آشنا نبودند حالا بهپا خواستهاند و از کشورشان دفاع میکنند. امروز این قدرت نرم، تبدیل به قدرت اول منطقه شده است.
? تمدن غرب که بهدنبال بقای خود در جهان است، با ما مقابله میکند و دست به جنایت میزند، چون میبیند که مرزهایش در مقابل اندیشه و قدرت نرم ما باز است.
غزلی زیبا از سروده های رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران در وصف امام زمان(عج )
✨من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم✨
✨از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!✨
✨همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس✨
✨من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم!✨
✨رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند✨
✨من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم!✨
✨همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن✨
✨از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!✨
✨سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست✨
✨من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!✨
✨تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم✨
✨از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم!✨
✨طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است✨
✨از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم!✨
✨شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد✨
✨من از بیماری آن دیده خونبار میترسم!✨
✨به وقت ترس و تنهایی، تو هستی تکیه گاه من✨
✨مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم!✨
✨دلت بشکسته از من، لکن ای دلدار رحمی کن✨
✨که از نفرین و از عاق پدر بسیار میترسم!✨
ســـــید علی خامنهای
▫️یکی از مواقعی که انسان به دنبال خدا میگردد، احساس توبه به او دست میدهد و صفای باطن پیدا میکند ؛ بعد از سرخوردگی و رسیدن به بن بست است. گویی پس از یک بلای سخت چشم انسان باز می شود. ما باید طوری زندگی کنیم که بدون بلا این حالات را پیدا کنیم و این شدنی است. یکی از راههای آن توجه به بلاهای سهمگین آخرت است.
علیرضا_پناهیان
هدف
هدف زندگی باید آنقدر ارزشمند باشد که بشود خود را فدای آن کرد و الا زندگی با اهدافی کم ارزش، ارزش ندارد. هدف زندگی میتواند مهم تر از زندگی باشد و الا زندگی قابل تحمل نخواهد بود.
علیرضا_پناهیان
چند نکته کوتاه از زندگی آیت الله میرزا جواد تهرانی(ره)
دلیل جالب میرزا جواد تهرانی(ره) برای رفتن به جبهه
نام و عنوان خود را بر روی جلد نمینوشت بلکه به عبارت «تألیف (ج ـ زارع) یا (ج) یا (جواد) و این اواخر (جواد تهرانی)» اکتفا میکرد. وقتی از ایشان سؤال شد نام فامیلی شما که زارع نیست چرا بر روی جلد کتابتان نوشتهاید…
دلیل جالب میرزا جواد تهرانی(ره) برای رفتن به جبهه
*هنگام عزیمت به جبهههای از ایشان سؤال شد که آقا حال شما مساعد نیست و کهولت سن اجازه نمیدهد که در صف رزمندگان اسلام باشید.
در پاسخ فرمودند: به این مسئله واقف هستم، اما میخواهم مثل آن پرستویی باشم که موقع پرتاب حضرت ابراهیم (علیه السلام) بهطرف آتش، یک قطره آب به منقار خود گرفته بود، به او گفتند کجا میروی؟ گفت: میروم یک قطره آب را روی آتش بریزم!
.
گفتند: این قطره آب که در این انبوه آتش اثر نمیگذارد، پرستو گفت: من هم میدانم تأثیر ندارد، اما میخواهم ابراهیمی باشم. سپس آیتالله میرزا جواد آقا تهرانی اضافه میکردند من هم میدانم که در جبهه تأثیر چندانی ندارم، اما من هم میخواهم در صف ابراهیمیان زمان باشم.
*هنگامیکه میرزا جواد تهرانی رضوان الله تعالی علیه جبهه رفته بودند، یک روز برای تهیه فیلم و خبر آمده و شروع کرده بودند به فیلمبرداری از جاهای مختلف تا رسیده بودند به مرحوم میرزا جواد آقا تهرانی.
شناخته بودند که ایشان چه شخصیتی است و می خواستند بهتر و بیشتر فیلمبرداری کنند، ولی تا دوربین فیلمبرداری به ایشان می رسد، ایشان عمامه را از سر برمی دارند تا شناخته نشوند، که موجب شهرت و نان و آوازه ایشان شود.
بعد از فوت میرزا جواد تهرانی، نامه ای در یادداشتهای شخصی شان پیدا شد که از ایشان خواسته بودند تا در برنامه ای به معرفی خود تحت عنوان یکی از شخصیتهای اسلامی این مرز و بوم بپردازند.
ایشان در زیر جملاتی که از ایشان به عنوان شخصیت اسلامی در نامه یاد شده بود، با خودکار قرمز خطی کشیده بودند و در حاشیه آن دو جمله نوشته بودند یکی:
رب شهرة لا اصل لها، یعنی ای بسا شهرتی که هیچ اصل و اساسی نداشته باشد.
و حدیث شریفی بدین مضمون آمده بود: رحم الله امره عرف قدره و لم یتعد طوره ، یعنی خداوند رحمت کند شخصی را که قدر و اندازه خود را بشناسد و پایش را از گلیمش دراز نکند.
نام و عنوان خود را بر روی جلد نمینوشت بلکه به عبارت «تألیف (ج ـ زارع) یا (ج) یا (جواد) و این اواخر (جواد تهرانی)» اکتفا میکرد. وقتی از ایشان سؤال شد نام فامیلی شما که زارع نیست چرا بر روی جلد کتابتان نوشتهاید: تألیف: (ج ـ زارع) فرمود: معنی لغوی زارع را قصد کردم چه «الدنیا مزرعة الآخرة» و ما در این دنیا زارع هستیم. آری مرحوم میرزا دنیای ناپایدار را ـ در پرتو احادیث ـ کشتزاری میدید و خویشتن را برزیگری که نیک میکارد تا نیک بدرود.