در نامة اميرالمؤمنين عليهالسلام به مالك اشتر چهار نكتة اصلي هست:
1️⃣يكي امنيت آن منطقهاي است كه در اختيار او سپرده شده است. با عوامل ضدامنيت - هم امنيت داخلي و هم امنيت خارجي - بايد برخورد بشود. چه، دشمن داخلي امنيت را از بين ميبرد و دشمن خارجي هم امنيت را از بين ميبرد. استقرار امنيت و مقابله با عوامل ناامني - چه داخلي و چه خارجي - يكي از نكاتي است كه از مالك اشتر خواسته شده است.
2️⃣دومي، عدالت اجتماعي و اقتصادي است.
3️⃣سومي، تربيت معنوي و اخلاقي مردم است.
ميگويد مردم را از لحاظ اخلاقي و معنوي بايد تربيت كني. از نظر اسلام، حكومتها نسبت به تربيت معنوي مردم بيتفاوت نيستند، كه بگويند خود مردم ميدانند و هر كار كه ميخواهند بكنند، بكنند. همچنان كه پدر در يك خانواده نسبت به تربيت فرزندان خود بيتفاوت نيست كه بگويد مثلاً هر كار خواستند بكنند، بكنند. پدر و مادر مسئوليتهايي دارند كه بايد انجام بدهند. حكومت هم در جامعه در زمينة اخلاق و معنويت مردم و رشد فضيلتهاي اخلاقي در آنها مسئوليتهايي دارد.
4️⃣ چهارمي هم رفاه و آبادي زندگي آنهاست.
البته مسئلة علم و ترويج علم و تحقيق و اينها هم، در داخل رفاه و تربيتهاي اخلاقي و معنوي است. رفاه اجتماعي هم بدون علم و تربيت هيچ وقت به وجود نيامده است.
اين چهار چيز از جملة آن چيزهايي است كه حكومت بايد، به عنوان مطالبات حقيقي مردم، به آنها بدهد. يكي از پيامها اين است كه مردم بدانند از حكومت چه بايد بخواهند؛ حقّ حقيقي و مطالبة واقعي آنها از حكومت چيست.
#حکیم_انقلاب
اخلاق پدرانه اش را نمیبینی و نمیفهمی ولی او پدر است. چه قبول کنی چه قبول نکنی. آن روز که همه نخبگان و کله گنده ها قبولت نداشتند او به تو پر و بال داد. هم چون نماد تصمیم مردم بودی و هم چون تابلوی آرمانها را سر دست گرفته بودی. همان روزها با احترام به تو درس اخلاق میداد که پسرم عدالت بدون عقلانیت ظلم است. عدالت بدون معنویت ظلم است.
او پدر است. تو که هیچ. او نسبت به از تو دورتر به اندیشه هایش هم پدری میکند. وقتی آن سیاستمدار کهنه کار نامه بی ادبانه اش را به پدر نوشت و او را تهدید کرد. پدر سکوت کرد. صبر کرد تا مردم تصمیم بگیرند و بعد پشت تصمیم مردم ایستاد. تو سکوت کردی بهتر هم بود چون حرف زدنت همیشه پر از نیش و کنایه و توهین بود. ولی پدر آرام و متین فقط روشنگری میکرد. در روزگاری که برخی تریبون داران خفه شده بودند او تک و تنها مقابل همه ایستاد تا ثابت کند پدر است.
امروز که دائم از او درخواست حکم حکومتی میکنی را کاری ندارم. ولی آن روز که جلوی چشم همه حرمتش را شکستی و به حکم او بی ادبی کردی او چیزی نگفت حتی به بقیه توصیه میکرد که چیزی نشده. کارتان را بکنید کارهای مهمتری داریم.
آن روز که همه تو را منحرف نامیدند فریاد زد که این خطاها اصل نیست. اصل و فرع را اشتباه نکنید. یادت رفته ولی روزی که مودبانه میگفت قدر این موقعیت را بدانید نکند خدای نکرده کفرنعمت کنید.
او تو را میشناخت روزی که قهر کردی او صبر کرد و بعد هم صمیمانه همراهیت کرد..
پدر است دیگر. تو را مومن میدانست. توصیه کرد برای مصالح کشور نیایی. ولی خودسرانه نظرش را مسخره کردی آمدی تا باز هم دعوا راه بیندازی. همه فکر میکردند دیگر تو را کنار میگذارد ولی باز در حلقه مشاورانش نگهت داشت. آنها که پدر را میشناختند میدانستند کسی که سالها اجتهادهای مخالف آن پیرسیاست را تحمل میکند تو را هم تحمل میکند او پدر است.
یادم نمیرود وقتی به تو گیر میدادند که چرا به بهانه عدالت به ولایت دهن کجی میکنی با لبخندی می گفتی او پدر است و رابطه ما پدر فرزندی است. ولی حقیقت این بود که او پدری میکرد ولی تو فقط حرمتش را شکستی.
خودت بهتر میدانی برای او کاری ندارد که کاری کند برای همیشه از خاطره ها حذف شوی نه از سر قدرت بلکه چون دل مومنان به نفس او گره خورده ولی او پدرانه صبوری میکند. سالها گذشته و تو هنوز دنبال عدالتی اما بدون عقلانیت و بدون معنویت. روز پدر شده و کاش به حرمت نان و نمکی که سر سفره اش خورده ای فقط همین یک درس را از او یاد میگرفتی
➖عدم برنامه ریزی:
در دنیای واقعی به جای کمال گرا ها، از کسانی قدردانی می شود که کاری انجام می دهند.
➖ترس از امتحان کردن:
شما صد درصد فرصت هایی که با بی تفاوتی از کنارشان عبور می کنید را از دست می دهید.
➖نا امیدی زودهنگام:
تا وقتی بعد از هر شکست بتوان کنشگرانه به تلاش ادامه داد نمی توان نام اتفاقی که افتاده را شکست گذاشت.
➖باور نداشتن:
اگر به کاری که انجام می دهید باور نداشته باشید، بالاخره در برهه ای آن را رها خواهید کرد.
➖بهانه تراشی:
معنای این بهانه تراشی ها این است که کنترل اوضاع در دست شما نیست
اما در واقع تنها کسی در جهان که کنترل کامل اقدامات و تصمیم های شما را در اختیار دارد، خود شما هستید.
۱. آنها به داراییهای مادی اهمیتی نمیدهند.
۲. آنها اهمیتی به پس گرفتن چیزی که بخشیدند نمیدهند.
۳. آنها اهمیتی به برآورده کردن همه ی انتظارات جامعه
نمیدهند.
۴. آنها اهمیتی به تعصبات آدمهای تندرو نمیدهند.
۵. آنها اهمیتی به تایید و ارزشگذاری دیگران نمیدهند.
۶. آنها اهمیتی به همیشه حق با آنها بودن نمیدهند.
۷. آنها اهمیتی به محیطهای نامساعد نمیدهند.
۸. آنها اهمیتی به مقایسههای اجتماعی نمیدهند.
۹. آنها اهمیتی به دخالت در کار دیگران نمیدهند.
۱۰. آنها اهمیتی به غیبت کردن پشت سر دیگران
نمیدهند.
۱۱. آنها اهمیتی به روابط مسموم نمیدهند.
۱۲. آنها اهمیتی به کینهورزی نمیدهند.
۱۳. آنها اهمیتی به دروغگویی نمیدهند.
۱۴. آنها اهمیتی به شکایت کردن نمیدهند
۱۵. آنها اهمیتی به انتقامجویی نمیدهند
6 فروردین 68، انتشار نامه امام به مرحوم #منتظری
جناب آقای منتظری
با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمهای برایتان مینویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشتهاید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم میدانم؛ خدا را در نظر میگیرم و مسائلی را گوشزد میکنم .از آنجاکه روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید،صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید. شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضع گیری هایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که میگفتید دیکتهشده منافقین بود که من فایدهای برای جواب به آنها نمیدیدم. مثلًا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و میبینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید. در مسئله مهدی هاشمیِ قاتل، شما او را از همه متدینین متدینتر میدانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام میدادید که او را نکشید. از قضایای مثلِ قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حالِ بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمیباشید و به طلابی که پول برای شما میآورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمد الله از این پس شما مسئله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود میدانید- که مسلماً منافقین صلاح نمیدانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی میشوید که آخرتتان را خرابتر میکند- با دلی شکسته و سینهای گداخته از آتش بیمهریها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت میکنم دیگر خود دانید:
1- سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد.
2- از آنجا که ساده لوح هستید و سریعاً تحریک میشوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.
3- دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.
4- نامهها و سخنرانیهای منافقین که به وسیله شما از رسانههای گروهی به مردم میرسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان- روحی له الفداء- و خونهای پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند.
#امام_سید_روح_الله_موسوی_خمینی
امام خمینی (ره)؛ 06 فروردین 1368