الف: گناه و معصیت:
یکی از اصلی ترین عوامل بروز مشکلات، گرفتاریها و ناراحتیهای روحی و معنوی انسان، گناه و خروج از دایره عبودیت و بندگی حق تعالی است که انسان را به انواع مصائب دچار می سازد.
رسول خدا(صل الله علیه واله وسلم) فرمود:
«إنَّ مِنَ الذُّنوبِ ذُنوبَاً لا یُکَفِّرُهَا صلاةٌ و لا صومٌ . قیل: یا رسول الله! فَمَا یُکَفِّرُهَا؟ قال: اَلْهُمُومُ فِی طَلَبِ الْمَعِیشَة؛
برخی گناهان هستند که هیچ نماز و روزه ای آنها را نمی پوشاند. عرض شد: ای رسول خدا ! پس چه چیز آنها را می پوشاند [و از بین می برد؟] حضرت فرمود: اندوه برای کسب درآمد و گذران زندگی.»
مستدرک الوسائل، ج13،ص 13.
ب. دلبستگی به دنیا:
پیامبر اعظم(ص) نیز فرمودند:
«اَنَا زَعِیمٌ لِمَنْ اَکَبَّ عَلَی الْدُّنْیا بِفَقْرٍ لا غِنَاءَ لَهُ وَ بِشُغْلٍ لا فِراغَ لَهُ وَ حُزْنٍ لا اِنْقِطاعَ لَهُ؛
کسی که به دنیا بچسبد، من [سه چیز را] برای او قطعی می دانم: فقری که بی نیازی برایش نیست، گرفتاریی ای که از آن خلاصی نیست و غم و اندوهی که به پایان نمی رسد.»
بحارالانوار، ج70،ص81.
ج. کوتاهی در عمل:
امام علی(ع) می فرماید: «مَنْ قَصَّرَ فی العَمَلِ اُبْتُلِیَ بِالْهَمِّ؛
هر که در عمل کوتاهی کند به اندوه گرفتار آید.»
نهج البلاغه،قصار،127.
د : جزع و فزع:
نکته قابل توجه اینکه، برخی گمان می کنند با اظهار فقر و نداری، و عجز و لابه نزد دیگران، می توانند مشکل خود را برطرف نمایند؛ در حالی که در این گونه موارد نه تنها گِرِهی از کارشان گشوده نمی شود؛ بلکه از قدر و منزلت شان کاسته شده و به فقر و فلاکت بیش تری برای آن دچار می گردند؛
چرا که رسول خدا(ص) فرمود:
«مَنْ تَفَاقَرَ اِفْتَقَرَ؛
هر کس اظهار فقر و نداری کند، به فقر مبتلا می گردد.»
بحار الانوار، ج73 ، ص 316.
شهید نورعلی شوشتری
دیروز از هر چه بود گذشتیم و امروز از هر چه بودیم !
آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز
دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم
ناممان گم نشود
جبهه بوی ایمان میداد و اینجا ایمانمان بو میدهد
الهی : نصیرمان باش تا بصیر گردیم
بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم
و آزادمان کن تا اسیر نگردیم
هدیه به روح شهید بزرگوار صلوات
همیشه باید توکل کرد و نا امید نشد.
در زمان حضرت موسی خشكسالی پیش آمد. آهوان در دشت، خدمت موسی رسیدند كه ما از تشنگی تلف می شویم و از خداوند متعال در خواست باران كن. موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود .خداوند فرمود: موعد آن نرسیده است. موسی هم برای آهوان جواب رد آورد. تا اینكه یكی از آهوان داوطلب شد كه برای صحبت ومناجات بالای كوه طور رود. به دوستان خود گفت: اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید كه باران می آید وگرنه امیدی نیست. آهو به بالای كوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد و گفت هنوز موعد نرسیده است.
اما در راه برگشت وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه كرد ناراحت شد . شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت: دوستانم را خوشحال می كنم و توكل می نمایم. تا پایین رفتن از کوه هنوز امید هست.
تا آهو به پائین كوه رسید باران شروع به باریدن كرد!… موسی معترض پروردگار شد. خداوند به او فرمود: همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توكل او بود