در یک نگاه کلان و راهبردی، فیلم #به_وقت_شام را میتوان روایت به وقت #نسل_سوم_انقلاب نامید.
حاتمی کیا در فیلم #به_وقت_شام در انتقال دو پیام به مخاطب موفق عمل کرده است. پیام اول، روایت حقانیتِ دفاع از حرم برای مقابله با تروریسیم تکفیری و امنیت بخشی پیشدستانه مدافعین حرم به ملتهای مسلمان منطقه (بخوانید امت اسلامی) است. از منظر نگارنده و بیننده این اثر هنری، پیام دوم فیلم #به_وقت_شام روایتِ تربیت یافتگی و نقش آفرینی نسل سوم انقلاب است. علی قهرمان فیلم، پیش از آن که نماد مدافعین حرم باشد؛ نماد نسل سوم انقلاب است. نسلی که تحکیم ارزشهای والای انقلاب در محیط داخلی و عمق بخشی به آرمانهای انقلاب در محیط بیرونی را همزمان رسالت خود میداند و در این مسیر، همانند حججیها، از همه تعلقات خود چشم پوشی میکند.
بنابراین حاتمی کیا در به وقت شام تعیین کنندگی نسل سوم انقلاب را روایت میکند. نسلی که امانتدار مجاهدت نسلهای پیش از خود است و شاید نسل چهلم شیعه برای #ظهور باشد. با این روایت، هیهات که نسل سوم در بازی منیتها فرو بماند و سالکان طریق حق را مشغول خود برتر پندارها سازد.
دکتر سراج
روزی دم روباهی لای سنگی گیر کرد و بر اثر تقلای زیاد دمش کنده شد ، روباه دیگری آن را دید و با تمسخر گفت پس دمت چه شد ؟؟ روباه بی دم گفت من الان سبکتر شده ام و انگار در هوا پرواز میکنم و تا میتوانست از لذت بی دم بودن گفت. روباه دوم نیز فریب خورد دمش را با تلاشی زیاد و درد بسیار کند و لذتی هم نیافت ، با تعجب و عصبانیت پرسید : پس آن لذتی که میگفتی چه شد؟ روباه اول گفت : اگر به دیگر روباه ها از درد کنده شدن دم و مضرات آن بگوییم ما را مسخره میکنند ، و همینطور این روند و تفکر انقدر در میان روباه ها رواج پیدا کرد تا کار به جایی رسید که اکثر روباه ها بی دم شدند و اگر روباه با دمی را میدیدند مسخره اش میکردند
هم اکنون نیز در آخرالزمان اگر کسی حیا و عفت و عبادت و خدا و انتظار فرج را داشته باشد مورد تمسخر و انکار شدید جامعه واقع میشود و اگر همرنگ گناهان و کثافات آنها باشد مورد تایید خواهد بود.
کار به جایی رسیده که حرف خیر خواهان خریدار ندارد و جاهلان و فاسدان پرستش میشوند ، همچون زمان قوم لوط که گفتند:
لوط و پیروانش را از شهر بیرون کنید زیرا مردم پاکدامنی هستند و از ناپاکی ما بیزارند
اگر همرنگ اکثرشان نباشید تمسخر میشوید اما خداوند در ایه 100 سوره مائده میفرمایند: هرگز پاک و ناپاک برابر نیستند حتی اگر تعداد بیشمار ناپاکیها تو را به شگفت آورد
زمان از مشخصات و مختصات عالم دنیاست که روز و شب و ماه و سال دارد و وقتی دنیا به پایان میرسد خصوصیات آنهم تمام میشود و چنانچه کسی وارد برزخ شود دیگر این گذر زمان معنای دیگری پیدا میکند و ممکن است برای یک نفر یکساعت دنیا هزار سال بگذرد و برعکس هزار سال برای یک شخص دیگر به اندازه یکساعت دنیا باشد، این روایت به این نکته به خوبی اشاره میکند:
روزی امیرالمومنین علی (ع) با جمعی از یاران خود به قبرستان رفتند و خطاب به آنان فرمودند:
آیا می خواهید چیزی را به شما نشان دهم که تاکنون ندیده باشید؟
عرض کردند: بلی یا امیرالمومنین.
پس حضرت بر سر قبر کهنه ای که نشان می داد صاحب آن مدت ها پیش فوت نموده، رفته و فرمودند:
«یا عَبدالله؛ قُم بِاذنِ الله؛ ای بنده ی خدا؛ به اِذن خداوند برخیز»
در همان حال قبر شکافته شد و پیرمردی با محاسن و موهای سفید از قبر بیرون آمد و عرض کرد: «السلامُ عَلیک یا وَلی الله».
حضرت جواب او را داده و فرمودند: چند سال است که از دنیا رفته ای؟
مرد پاسخ داد: فدایت شوم، سال نشده.
حضرت فرمودند: چند ماه است؟
مرد پاسخ داد: به ماه هم نرسیده.
حضرت فرمودند: چند روز است؟
مرد عرض کرد: روز هم نشده است.
حضرت فرمودند: چند ساعت است؟
مرد پاسخ داد: به ساعت هم نرسیده است،
چرا که تا داخل قبر خویش گردیدم، بعد از سؤال نکیر و منکر، حوریِ زیباروی و خوش صورتی را در قبر دیدم و در آن لحظه به ناگاه گردنبندی که در گردن داشت پاره گردید و دانه های آن متفرق شد و من و او مشغول جمع کردن دانه ها گردیدیم که به ناگاه شما مرا فراخواندید.
پس حضرت علی (ع) فرمودند: ای مرد به جایگاه خود بازگرد و انشاءالله خداوند تو را از رحمت بی پایانش بی نصیب نفرماید.
وقتی آن مرد به درون قبر بازگشت حضرت به همراهان خود فرمودند:
او صد سال بود که از دنیا رفته و به دلیل اعمالش تا قیام قیامت دچار عذاب عالم برزخ نخواهد گردید.
آنگاه حضرت بر سر قبری که تازه بود و گویا صاحب آن ساعاتی پیش از دنیا رفته بود آمدند و صاحب آن قبر را صدا زدند.
پس جوانی سیاه روی با حالی زار از قبر بیرون آمد و پاسخ داد:
«السلامُ عَلیک یا امیرالمومنین».
حضرت جواب سلام او را داده و فرمودند: جوان؛ چند ساعت است که از دنیا چشم فروبسته ای؟
عرض کرد: فدایت شوم، از ساعت گذشته است.
حضرت فرمودند: چند روز است؟
پاسخ داد: از روز زیادتر است.
حضرت فرمودند: چند سال است؟
پاسخ داد: سال های فراوانی است، آنقدر گرفتاری و رنج و عذاب بر من غالب شده است که خاطرم نیست چند سال است، گویا صد سال است.
پس حضرت فرمودند: به جایگاه خود بازگرد و در حق او دعا فرمودند و به برکت دعای آن حضرت در عقاب و عذاب او تخفیفی داده شد.
سپس امیرالمومنین علی (ع) فرمودند: او را همین امروز و شاید یک ساعت پیش دفن کرده اند و همانا آگاه باشید که فرق میان انسان مومن و منافق در قبر این چنین است.
جواهر: 181، جهنم میعادگاه پیروان شیطان: 38، برزخ ص 59
بردگي عاطفي یعنی نادیده گرفتن عواطف و ارزشهای خود، یعنی برای گرفتن تائید دیگران و پذیرفته شدن توسط جامعه، نیازهایمان را سرکوب کنیم و از خود بیگانه باشیم.
بردگی عاطفی یعنی با اندوه و اجبار به دیگری پاسخ دهیم و به جایش در وجودمان خشم تلمبار کنیم.
بردگی عاطفی یعنی اگر قدمی برمیداریم انتظار جبراناش را داشته باشیم.
بردگی عاطفی یعنی زیستن در اتمسفر ترس، شرم، گناه، احساس دین، شماتت و سرزنشِ خود و دیگران.