ما راجع به بازي و اسباب بازي اشتباه فكر مي كنيم و اشتباه نگاه مي كنيم . بازي علم است . تئوري دارد ، نظريه دارد . بازي يك فن است ؛ علم روش دار است . بايد روش آن را ياد بگيريم و كمك كنيم بچه هايمان هم ياد بگيرند .
بازي يك هنر است . با روح انسان سر و كار دارد . بازي ابزار ارتباط روحي است ؛ ابزار تبادل احساس است . مثل هر هنر ديگري كه اگر توي آن احساس و معنويت و اتصال به عالم معنا نباشد هنر نخواهد بود .
بازي علم ، فن و هنر است . اسباب بازي ابزار بازي است ، خود بازي نيست . بازي براي يادگيري است نه ياد دادن . وقتي بازي را به ياد دادن تبديل مي كنيد بازي مخرب مي شود .
در دورة سنتي زندگي و بازي يكي بود . اسباب بازي بچه ها هم واقعي بود . پدر گوسفندها را مي چراند كودك هم به دنبالش ، درو مي كرد كودك هم در كنارش و …. زندگي و بازي يكي بود . اما در صنعت و دورة مدرنيسم ، بازي و زندگي جدا شد ، رقابت هم آمد .رقابت در داشتن شيك ترين و بهترين ها بدون اينكه كاربردش را بدانيم .
[استادسلطانی]
دود اگر بالا نشيند كسر شأن شعله نيست
جاي چشم،ابرو نگيرد گرچه او بالاتر است
شصت و شاهد هر دو دعواي بزرگي ميكنند
پس چرا انگشت كوچك لايق انگشتر است؟
آهن و فولاد از يك كوره مي ايند برون
آن يكي شمشير گردد ديگري نعل خر است
گر ببيني ناكسان بالا نشينن صبر كن
روي دريا كف نشيند،قعر دريا گوهر است
شاعر:ناشناس