فرض کنید به شما بگویند یک قلب مصنوعی درون سینه عزیزترین فرد زندگیتان قرار دارد که شارژ باتری آن به نوع رفتار شما بستگی دارد . به این ترتیب که اگر کار مثبتی انجام دهید شارژ میشود و عمر عزیزتان طولانیتر میشود و اگر کار منفی انجام دهید از شارژ باتری کم میشود . حال بگویید اعمال شما ازین به بعد چه تغییری خواهد کرد؟
پاسخ روشن است:محتاطانهتر و هوشمندانهتر و از همه مهمتر مسئولانه تر عمل خواهی کرد .
نظریه اثر بال پروانه میگوید بال زدن یک پروانه در چین میتواند روی آب و هوای نیویورک اثر بگذارد . وقتی کوچک ترین عمل ما،حتی اگر بال زدن یک پروانه باشد،بتواند آب و هوای یک قاره را متحول سازد ، پس ما مسئول تک تک اتفاقاتی هستیم که در دنیای اطرافمان در حال رخ دادن است . به زبان ساده تک تک ما باید پاسخگوی فقر و جنگ و جهل آدمهای دیگر و همینطور نابودی طبیعت و محیط زیست باشیم و همزمان باید بابت شادی و خوشحالی دیگران و اختراع وسایل جدید هم به خودمان ببالیم .
از این به بعد هروقت خواستید کاری انجام دهید،از خود بپرسید:"آیا متوجه عواقب و تاثیرات این کار هستید؟” با همین سوال ساده بسیاری از کارهای نسنجیدهای که قبلا بیپروا و بیخیال انجام میدادید متوقف میشوند و زندگی شما به شکلی حیرتانگیز مثبتتر و اعمالتان اثربخشتر میشود
نوشته دکتر_حلت
هيچ چيز در اين جهان چون آب، نرم و انعطافپذير نيست؛ با اين حال براى حل كردن آنچه سخت است، چيز ديگرى ياراى مقابله با آب را ندارد!
نرمى بر سختى غلبه مىكند و لطافت بر خشونت. همه اين را مىدانند، ولى كمتر كسى به آن عمل مىكند!
انسان، نرم و لطيف زاده مىشود و به هنگام مرگ، خشك و سخت مىشود.
گياهان هنگامى كه سر از خاك بيرون مىآورند، نرم و انعطافپذيرند و به هنگام مرگ، خشك و شكننده؛ پس هر كه سخت و خشك است، مرگش نزديك شده و هر كه نرم و انعطافپذير، سرشار از زندگى است.
آرام زندگى كن!
هرگز با طبيعت يا همنوعان خود ستيزه مكن و گزند را با مهربانى تلافى كن.
«عمر بن نعمان» میگوید: «امام صادق(علیه السلام) دوستی داشت که همیشه همراه حضرت بود.
روزی او و غلامش همراه حضرت در بازار کفاشها میرفتند. غلام، لحظهای آنها را ترک میکند و سراغ کاری میرود. دوست حضرت غلام خود را صدا میزند؛ اما غلام متوجه نمیشود و این کار را تا سه مرتبه تکرار میکند.
سپس عصبانی شده و فریاد میزند: ای زنازاده کجا هستی؟
امام صادق(علیه السلام) شنید و با ناراحتی دست خود را محکم بر پیشانی زد و فرمود: سبحان الله! مادرش را متهم به زنا کردی؟
من فکر میکردم که تو اهل تقوا هستی؛ اما نمیدانستم که فحش میدهی!
عرض کرد: قربانت گردم، او هندی است و مادرش مشرک میباشد. امام توجیه او را نپذیرفت و فرمود: از من دور شو! ومن هرگز او را همراه امام ندیدم.»
منبع :کافی، ج4، ص15
✅گویند روزی هارون الرشید به خاصّان و ندیمان خود گفت: من دوست دارم شخصی که خدمت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مشرف شده و از آن حضرت حدیثی شنیده است را زیارت کنم تا بلا واسطه از آن حضرت، حدیثی را برای من نقل کند.
چون خلافت هارون در سنة یکصد و هفتاد از هجرت واقع شد و معلوم است که با این مدت طولانی یا کسی از زمان پیغمبر(ص) باقی نمانده، یا اگر باقی مانده باشد در نهایت ندرت خواهد شد.
?ملازمانِ هارون در صدد پیدا کردن چنین شخصی بر آمدند و در اطراف و اکناف تفحص نمودند اما هیچکس را نیافتند بهجز پیرمرد عجوزی که قوای طبیعی خود را از دست داده و از حال رفته و فُتور و ضعف، کانون و بنیاد هستی او را در هم شکسته بود و جز نَفَس و یک مشت استخوان، از او چیزی باقی نمانده بود.
?او را در زنبیلی گذارده و با نهایتْ درجهی مراقبت و احتیاط به دربارِ هارون وارد کردند و یکسره به نزد او بردند. هارون بسیار مسرور و شاد گشت که به منظور خود رسیده و کسی که رسول خدا(ص) را زیارت کرده است و از او سخنی شنیده، دیده است.
گفت: ای پیرمرد! خودت پیغمبر اکرم(ص) را دیده ای؟ عرض کرد: بلی. هارون گفت: کی دیدهای؟
?عرض کرد: در سن طفولیت بودم، که روزی پدرم دست مرا گرفت و به خدمت رسول الله(ص) آورد و من دیگر خدمت آن حضرت نرسیدم تا از دنیا رحلت فرمود.
هارون گفت: بگو ببینم در آن روز از رسول الله(ص) سخنی شنیدی یا نه؟
?عرض کرد: بلی، آنروز از رسول خدا(ص) این سخن را شنیدم که می فرمود:.
« یَشِیبُ ابْنُ ءَادَمَ وَ تَشُبُّ مَعَهُ خَصْلَتَانِ، الْحِرصُ وَ طولُ الامَلِ»
[فرزند آدم پیر میشود و هر چه بسوی پیری میرود به موازات آن، دو صفت در او جوان می گردد: یکی حرص و دیگری آرزوی دراز]
?هارون بسیار شادمان و خوشحال شد که روایتی را فقط با یک واسطه از زبان رسول خدا(ص) شنیده است؛ دستور داد یک کیسه زر به عنوان عطا و جایزه به پیر عجوز دادند و او را بیرون بردند. همین که خواستند او را از صحن دربار به بیرون ببرند، پیرمرد نالهی ضعیف خود را بلند کرد که مرا به نزد هارون برگردانید که با او سخنی دارم. گفتند: نمیشود. گفت: چارهای نیست، باید سؤالی از هارون بنمایم و سپس خارج شوم!
زنبیلِ حاملِ پیرمرد را دوباره به نزد هارون آوردند. هارون گفت: چه خبر است؟
?پیرمرد عرض کرد: سؤالی دارم. هارون گفت: بگو. پیرمرد گفت: حضرت سلطان! بفرمائید این عطائی که امروز به من عنایت کردید فقط عطایِ امسال است یا هر ساله عنایت خواهید فرمود؟
??هارون الرشید، صدای خنده اش بلند شد و از روی تعجب گفت: «صَدَقَ رَسوُل الله صلی الله علیه وءاله؛ یَشِیبُ ابْنُ ءَادَمَ وَ تَشُبُّ مَعَهُ خَصْلَتَانِ، الْحِرصُ وَ طولُ الامَلِ!»؛ راست فرمود رسول خدا «که هر چه فرزند آدم رو به پیری و فرسودگی رود دو صفت حرص و آرزوی دراز در او جوان میگردد!»،
این پیرمرد رمق ندارد و من گمان نمیبردم که تا درِ دربار زنده بماند، حال میگوید: آیا این عطا اختصاص به این سال دارد یا هر ساله خواهد بود. حرص ازدیاد اموال و آرزوی طویل او را بدین سرحد آورده که باز هم برای خود عمری پیش بینی میکند و در صدد اخذ عطای دیگری است.
معاد شناسی، علامه سید محمد حسینی تهرانی، ج1، ص 27
به نام خدا
?نمونه سۆالات امتحانی آخر الزمان?
نام: …………………
نام خانوادگی: …………………
مدت امتحان: تمام عمر
مقطع: تمامی انسان ها
تاریخ: عصر غیبت امام زمان
سوالات امتحان?
❓1. تو انتخاب های زندگیت، نظر چه کسی برات از همه مهم تره؟
الف.خودم
ب.خانواده ام
ج. دوستان
د.خدای مهربون
❓2. معمولا چه موقع صبرت تموم میشه؟
الف.وقتی که برای کارهای شخصی خودت عصبانی می شی.
ب.وقتی که یکی رو که خیلی دوست داری از دستش می دی.
ج. وقتی کسی با انجام گناه فردی و اجتماعی دل امام زمان رو می رنجونه.
د.وقتی که تیم مورد علاقت شکست بخوره.
❓3.چقدر امام زمان (عج) رو دوست داری؟
الف.راستش تا حالا بهش فکر نکرده بودم.
ب.تو نمازام براش دعا می کنم.
ج.اگه دیدم یه جایی بهش توهین میشه ،حس غیرتم به جوش میاد.
د. اون قدر زیاد که برای تعجیل در ظهور هر کاری که لازمه حاضرم انجام بدم.
❓4. فکر می کنی وظیفت درباره امام زمان(عج) چیه؟
الف.هر روز بعد نمازها بهش سلام می دم و دعای فرج می خونم.
ب.باید تو عصر غیبت به حرف علما ی دین گوش بدم.
ج.باید مثل همه امامان که نیاز به یار داشتند، برای یاری آقا خودمو آماده کنم.
د.همه موارد
❓5.فکر کن الآن مشغول انجام گناه هستی،وضعت نسبت به امام زمانت چطوره؟
الف.سعی می کنم اصلا بهش فکر نکنم و گناه رو انجام بدم.
ب.گناه رو انجام می دم، بعد میام ار آقا معذرت می خوام،حتما منو می بخشه.
ج. خاکستر می شم تو خودم،گناه کنم و امام زمان(عج) منو ببینه؟ نه نمی شه.
د.اصلا به فکر گناه کوچیک هم نیستم؛ بابا من بیام با تیر بزنم تو دل امام زمان؟
❓6.اگه داشتی کاری برای امام زمان(عج) انجام می دادی و اون وقت یکی تو رو دید:
الف.خوشحال میشی و قند تو دلت آب می شه.
ب.بی تفاوت هستی و محل نمی گذاری.
ج. کمی خوشحال می شی،اما میگی: هدف اصلی من رضای خدا بوده.
د.ته دلت ناراحت می شی و می گی:خدایا اومدم یه کار رو خالص انجام بدم،باز نشد.
❓7.دوست داری بیشتر چه قیافه و تیپی بزنی؟
الف.تیپ روز(هر چی باشه)
ب.تیپ ایرونی
ج. تیپی که قشنگ تر باشه
د.تیپی که مورد پسند خدا و امام زمان(عج) باشه
❓8.بهت میگن:فقط یه آرزو کن تا برآورده بشه و تو میگی:
الف.ازدواج موفقی داشته باشم
ب.توی دانشگاه قبول بشم و یه کار خوب گیرم بیاد
ج. طوری زندگی کنم و بمیرم که امام زمانم از من راضی باشه
د.یک سفر به همه جاهای زیارتی
❓9.اگه بگن همین الآن می خواهیم شهادت رو نصیبت کنیم،چی میگی؟
الف.خدایا من زندگی دارم،به فکر زن و بچه و مادرو…هستم!
ب.هنوز جوونم و خیلی آرزو دارم باشه یه وقت دیگه!
ج. من از خدامه، ولی خب کمی حق الناس بر گردنم هست، بهشون برگردونم و حلالیت بطلبم،بعدش می آم
د.شهادت؟وای خدا جون، این چه سوالیه؟! یه عمر منتظر این لحظه بودم؛من آماده ام بریم که داره دیر می شه
❓10.اگه بگن دوست داری مرگت چطوری باشه،چی جواب می دی؟
الف.بازم حرف مرگ رو پیش کشیدی،چرا هی دم از ناامیدی می زنی؟یه جوری می میرم دیگه.
ب.دوست دارم مسلمون از دنیا برم و وقت مرگ، شیطون گولم نزنه.
ج. دوست دارم شب بخوابم و بدون درد،صبح از دنیا رفته باشم.
د.دوست دارم در رکاب آقا شهید بشم، قطعه قطعه بشم، تازه دردش هم شیرینه.
❓11.اگه در حال مرگ باشی یا مرده باشی وتقاضا کنی یه فرصت بهت بدن و دوباره به زندگی برگردی،این طرف چی کار می کنی؟
الف.خب می آم و دوباره زندگی میکنم و آرزوی عمر هزار ساله رو دارم.
ب.دیگه یه بنده صالح خدا می شم، از هر جهت.
ج. یک بار!؟ اگه هزار بارم بگن می تونی برگردی، زندگی خدا پسند رو انتخاب می کنم ودلم می خواد هزار بار در راه خدا شهید بشم
د.حق مردم رو بر می گردونم و از کسانی که بهشون ظلم کردم حلالیت می طلبم.
❓12.سوال اختیاری: اگه بر فرض بگن اینا شرط های پذیرفتن یاران امام زمانه، فکر می کنی قبول می شی؟
الف.نه بابا،من اگه اینطور بودم تا حالا شهید شده بودم.
ب.خب !بعضی ها رو دارم و بعضی هارو نه.
ج. بعضی مواردش خیلی سختن، فکر نکنم امام زمان(عج) اینقدر سخت گیر باشن،احتمالا تک وتوکی رو ندارم
د.قبول می شم، مطمئن مطمئن خودمو برای اینا آماده کردم،پس یه عمر برا چی زندگی کردم؟
دلنوشته های یک طلبه
@Mohamadrezahadadpour