۱- برنده متعهد میشود ولی بازنده وعده میدهد.
۲-برنده اگر اشتباه کند میگوید اشتباه کردم ولی بازنده میگوید تقصیر من نبود.
۳-برنده بیش از بازنده کار انجام میدهد و وقت اضافه هم دارد ولی بازنده حتی وقت برای کارهای ضروریش هم ندارد.
۴ – برنده به بررسی دقیق مشکل میپردازد ودنبال راه حل میگردد ولی بازنده مشکل را حل نشده رها میکند.
۵- برنده با جبران اشتباه تاسف خود را نشان میدهد ولی بازنده میگوید متاسفم و باز تکرار میکند.
۶ – برنده به افراد برتر از خود احترام میگذارد تا چیزهای بیشتری بیاموزد ولی بازنده در پی نقاط ضعف انان است.
۷ – برنده میگوید باید راه بهتری وجود داشته باشد ولی بازنده میگوید تا بوده همین بوده.
۸ – برنده گامهای متعادل برمیدارد ولی بازنده یا خیلی تند یا خیلی کند بر میدارد.
۹ – برنده اماده کمک به تازه وارد است و عشق بلاعوض میدهد ولی بازنده خود را برتر از تازه وارد میداند.
۱۰ – برنده ایمان دارد که با کمک نیروی برتر هیچ چیز غیر ممکنی وجود ندارد ولی بازنده زود ناامید میشود.
و خداوند به ثروت و نعمت نزدیکتر است تا به# فقر و بدبختی . #فقر مرز بین کفر و دین است . آیا میدانید اگر #فقر زیاد شود،ممکن است ارزشهای انسانی را با خود ببرد .
اگر نگرش برطرف کردن #فقر در کسی باشد ،میتواند با همین نگرش هم موفق شود . ممکن است ملتی برای یادگیری و فداکاری مصمم و آماده باشد،اما #فقر میتواند مانع بزرگی محسوب شود . مثلا فنلاند فقیرترین کشور اروپاست ،ولی دارای مدارس بسیاری است . درست است فقر تاسفآور است ولی تفکرات #فقرگونه دیوانه کننده میباشد .کسانی که تفکر مثبت دارند ،در فکر آسایش و زیبا زندگی کردن هستند .افرادی که هیچ هدفی برای شغل و زندگی آینده خود ندارند ، احساس #فقر میکنند و فکر میکنند که همین جزو سرنوشت آنها بوده است و میگویند ،سهم ما بیش از این نیست!در صورتی که سهم آنها بیش از این است و اگر فکر قوی داشتند، حتما به جایگاهی میرسیدند .
“پس بیندیش ، تو میتوانی حتی بیشتر از آنچه هستی باشی و مطمئن باش که میشوی .”
هنگامی که مدام به شما دروغ میگویند، نتیجه این نیست که شما این دروغها را باور میکنید؛ بلکه این است که دیگر هیچکس به هیچچیز باور ندارد.
مردمی که دیگر نتوانند چیزی را باور کنند، نمیتوانند نظری هم داشته باشند.
نه تنها از توانایی اقدام به کاری محرومند، بلکه از توانایی اندیشیدن و داوری کردن محروم میشوند و با چنین مردمی، شما هرکاری بخواهید میتوانید بکنید.
از رفتارهای کوچک مثل قرار ندادن لباس ها سر جایش گرفته تا مشکلات و مجادله های مهم تر خانواده ها. تمام دعواها را می توان با ۵ گام که در زیر توضیح داده شده است خاتمه داد.
گام اول: نفس عمیق بکشید
بهترین کار برای زمانی که خشمگین هستید کشیدن یک نفس عمیق است.
بحث و گفتگو باعث تشویق پاسخ جنگ یا گریز می شود.
زمانی به این احساس دست می یابید که انرژی زیادی داشته باشید. تنفس عمیق به مغز اکسیژن می رساند و اجازه می دهید بهتر درباره آن موقعیت فکر کنید.
گام دوم: از هم فاصله بگیرید و زمان بدهید
آنتراک فقط برای بچه های مدرسه نیست بلکه برای شما و همسرتان نیز کارایی دارد.
این وقفه به هر دو طرف فرصت می دهد ارام شوند و دوباره با فکر و مغز آرام تر و سالم تر باز گردند.
یکی دیگر از راه حل ها خواب است. خوابیدن در زمانی که عصبانی هستید خیلی بهتر از شرکت کردن در بحثی است که هنوز نتوانسته اید کاملا آن را پردازش کنید.
گام سوم: واقعا به گفته های همسرتان گوش بدهید
وقتی می خواهید به همسرتان بفهمانید که چه می گویید دیگر نمی توانید به حرف های او گوش دهید.
در این مواقع استراتژی گام سوم برای هر دوی شما مفید است. به جای این که یک نفسه حرف بزنید تا منظورتان را بفهمانید به حرفهایش گوش بدهید و به او اجازه دهید چیزهایی که از گفته هایش فهمیده اید را بداند.
با این روش او احساس درک شدن و اعتبار می کند. بنابراین آرام می شود و به حرف های تان گوش می دهد.
این کار به معنای نادیده گرفتن نیازها و احساس های شما نیست بلکه عشق و احترامی که نسبت به همسرتان دارید را نشان می دهد.
گام چهارم: احساسی که نسبت به رفتارش دارید بگویید
گاهی اوقات نیاز است که به وضعیت کنونی خودتان اقرار کنید. وقتی از انسان ها به روشی مثبت درخواست کمک کنید واکنش بهتری نشان می دهند تا این که به صورت دستوری این کار را انجام دهید. پس به جای این که بگویید “هیچوقت وضعیت من را درک نمی کنی” بگویید ” اگر ظرف ها را شب ها بشوری کمک بزرگی به من کردی چون مجبور نیستم وقتی خسته از سر کار برگشتم آن ها را بشویم”
گام پنجم: سازش داشته باشید
به جای این که در بحث ها فقط به فکر برنده شدن باشید به این فکر کنید که چگونه می توانید با هم به توافق برسید و آخر بحث را خوب تمام کنید.
اگر نیازهای رابطه را در اولویت نیازهای شخصی قرار دهید همه چیز حل می شود. روش دیگر برای رسیدن به سازش این است که متوقف شوید و به این فکر کنید که ادامه دادن بحث چه عواقبی به همراه خواهد داشت. به زندگی مشترکی که دارید فکر کنید. تاریخچه ای که با هم داشتید و آینده ای که با هم خواهید داشت. آن ظرف های نشسته اینقدرها هم ارزش ندارد درست است؟