پادشاهی در بستر بیماری افتاد. پزشکی حاذق بر بالین وی حاضر کردند. پزشک گفت: باید کل خون پسر جوانی را در بدن تو تزریق کنند تا ضعف و کسالتت برطرف گردد.
شاه از قاضی شهر فتوی مرگ جوانی را برای زنده ماندن گرفت. پدر و مادری را نشانش دادند که از فقر در حال مرگ بودند. پولی دادند و پسر جوان آنها را خریدند.
پسر جوان را نزد پادشاه خواباندند تا خون او را در پادشاه تزریق کنند. جوان دستی بر آسمان برد و زیر لب دعایی کرد و اشکش سرازیر شد. شاه را لرزه بر جان افتاد و پرسید چه دعایی کردی که اشکت آمد؟
جوان گفت: در این لحظات آخر عمرم گفتم، خدایا، والدینم به پول شاه نیاز دارند و مرگ مرا رضایت دادند. و قاضی شهر به مقام شاه نیاز دارد که با فتوای مرگ من به آن میرسد، با مرگ من، پزشک به شهرت نیاز دارد که شاه را نجات میدهد و به آن میرسد. و شاه با خون من به زندگی نیاز دارد که کشتن من برایش نوشین شده است.
گفتم: خدایا تمام خلایقت برای نیازشان میبینی مرا میکشند تا با مرگ من به چیزی در این دنیای پست برسند. ای خالق من، تنها تو هستی که مرا برای نیاز خودت نیافریدی و از وجود بندهات بینیازی، تنها تو هستی که من هیچ سود و زیانی به تو اگر بخواهم هم، نمیتوانم برسانم. ای بینیاز مرا به حق بینیازیات قسم میدهم، بر خودم ببخشی و از چنگ این نیازمندانت به بینیازیات سوگند میدهم رهایم کنی.
شاه چون دعای جوان را شنید زار زار گریست و گفت: برخیز و برو . من مردن را بر این گونه زنده ماندن ترجیح میدهم. شاه با چشمانی اشکآلود سمت جوان آمده و گفت: دل پاکی داری دعا کن خدای بینیاز مرا هم شفا داده و بینیازم از خلایقش کند.
جوان دعا کرد و مدتی بعد شاه شفای کامل یافت .
روزمان را با قرآن آغاز کنیم
[سوره النساء (4): آيه 104]
وَ لا تَهِنُوا فِي ابْتِغاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَما تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا يَرْجُونَ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً (104)
و در تعقيب دشمن سستى نكنيد، اگر شما رنج مىكشيد، همانا آنان نيز همان گونه كه شما رنج مىبريد رنج مىبرند، در حالى كه شما چيزى (امدادهاى غيبى و بهشت) از خداوند اميد داريد كه آنان اميد ندارند، و خداوند دانا و حكيم است.
پيامها:
1️⃣ مومنان انقلابی باید به جاى موضع تدافعى، در تعقيب دشمن و در حالت تهاجمى باشند. «لا تَهِنُوا فِي ابْتِغاءِ الْقَوْمِ»
2️⃣ از عوامل روحيّه گرفتن مؤمنان انقلابی، مقايسهى دردهاى خود با رنج ديگران و اميد و توجّه به امدادهاى الهى ا ست. «فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَما تَأْلَمُونَ»
3️⃣ مومنان انقلابی ، اميدهاى گونهگون از خدا دارند. اميد به امدادهاى غيبى، پيروزى، مرعوب شدن دشمن، پاداشهاى معنوى و امثال آن.. «تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ»
4️⃣ اميد، بزرگترين اهرم حركت و سرمايهى روحى یک مجاهد و رزمنده است. يا شهادت و سعادت، يا پيروزى. «تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا يَرْجُونَ»
5️⃣ رنج و مشقّت مؤمنان در جنگها، در مدار علم و حكمت خداوند است و لذا از آن جلوگيرى نمىكند. «عَلِيماً حَكِيماً»
جواب نامه امام خامنه ای به اسماعیل هنیه 15 فروردین 97
نامه را با این کلام نورانی خداوند آغاز میکنم که گوئی همین امروز خطاب به شما وما نازل شده است: «وَ لا تَهِنُوا فِی ابتِغاءِ الْقَومِ اِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَاِنَّهُمْ یأْلَمُونَ کَما تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللّهِ ما لا یَرجُونَ و کانَ اللهُ عَلیماً حَکیماً» ای علیماً بانتصارکم و غلبتکم علیهم باذن الله، و حکیماً فی نهیکم عن الوهن و التّوانی فی هذا الطریق.
در روزهائی که شدت یافتن ظلم و قساوت دشمن صهیونیست در غزه، دلبستگان به مسألهی فلسطین را غمگین و خشمگین ساخته، لازم میدانم بار دیگر بر مواضع همیشگی جمهوری اسلامی در این مسألهی مهم که در صدر مسائل امت اسلامی است تأکید کنم. بیشک مبارزه و مقاومت تنها راه نجات فلسطین مظلوم و تنها نسخهی شفابخش جراحات وارد بر پیکر آن ملت شجاع و سرافراز است. جنابعالی در نامهی محبتآمیز خود برخی از چالشهای بزرگ امت اسلامی را مطرح کرده و به خیانت و نفاق برخی از کشورهای عرب این منطقه و نقشههای خباثتآمیز آنان در تبعیت از شیطان بزرگ (آمریکا) اشاره نموده و نیز از مجاهدان فلسطینی بهعنوان مبارزان خط مقدم در برابر فشار و ظلم و جنایت دشمن یاد کردهاید. آنچه در این باره نوشتهاید حقیقت محض و مورد تأیید ما است. ما خود را موظف به حمایت از شما از هر نوع آن میدانیم.
حال سؤال آن است که چرا رهبر انقلاب بر نهجالبلاغهخوانی اصرار دارند و همواره خواندن آن را (در کنار انس با قرآن) مخصوصا به جوانان توصیه میکنند؟ برای پاسخ به این سؤال میتوان دلایل مختلفی ذکر کرد که سه دلیل آن به شرح زیر است:
اول آنکه نهجالبلاغه، “کتاب زندگی اجتماعی” ماست: «نهجالبلاغه در مجموع درس زندگی اجتماعی برای مسلمانهاست… ما امروز در همان شرائط قرار داریم، شرائط کنونی جامعهی اسلامی همان شرائط است… امروز شرائطی مشابه شرائط دوران حکومت امیرالمؤمنین است، پس روزگار نهجالبلاغه است. امروز میشود از دیدگاه دقیق و نافذ امیرالمؤمنین علی علیهالسلام به واقعیتهای جامعه و واقعیتهای جهان نگاه کرد و بسیاری از حقایق را دید و شناخت و علاج آنها را پیدا کرد. لذاست که به نظر ما امروز از همیشه به نهجالبلاغه ما محتاجتریم.»(۱۳۶۳/۰۱/۲۶)
دوم آنکه نهجالبلاغه، “کتاب نظام سیاسی” ماست: «نهجالبلاغه کتاب تدوینشدهی انقلاب اسلامی است و آئیننامهی این انقلاب میتوان به حسابش آورد.»(۱۳۵۹/۰۲/۱۳)
سوم هم آنکه، اگر بپذیریم نقطهی آغازین “انحراف” یا “سقوط” انسانها، از انحراف یا التقاط فکری و معرفتی آنان سرچشمه میگیرد، نهجالبلاغه، “نظام باورها” و “ریشههای فکری” انسان را ترمیم و تصحیح میکند. چندماه پیش، در حاشیهی یکی از دیدارهای رهبر انقلاب با اهالی فرهنگ و هنر، ایشان در پاسخ به سؤال یکی از حضار که “چه کتابی بخوانیم که با توجه به راهبرد ائمه بتوانیم در تشخیص اولویتها دچار انحراف نشویم"، چنین فرمودند: «کتابی که - به قول شما- راهبرد ائمه را در هدایت مردم معین کرده باشد… من الان به ذهنم نمیرسد، منتها اگر شما میخواهید در این - باصطلاح- اولویتشناسی و اولویتیابی عمق پیدا کنید؛ با نهجالبلاغه اُنس پیدا کنید، نهجالبلاغه خیلی خوب است.
الان واقعاً بنده بهعنوان مسئولی که در این جایگاه قرار دارم یکی از مشکلات اساسی خود من - من دارم واقعاً مشکل خودم را میگویم- در زمینهی بسیاری از این کارها ذهن [مسئولانی است که] مخاطبینم هستند یعنی آنهایی که با من همکارند که من از اینها میخواهم که مثلاً شما تولید ملی را پیش ببرید یا اقتصاد مقامتی را مثلاً فرض کنید که چه بکنید؛ من مشکل با ذهن اینها دارم. ببینید، اینکه ما میگوییم که به توان ملی، توان داخلی، آن اقتدار حقیقی داخلی تکیه کنید نه به بیرون و خب همه هم میگویند بله، منتها عمل نمیشود، چرا؟ چون مشکل ذهنی وجود دارد یعنی باور نیست. نهج البلاغه خیلی راه باز میکند برای ما و خوشبختانه ترجمههای خوبی هم از نهجالبلاغه شده که میتوانید پیدا کنید. [آن را] با این نگاه بخوانید، با این نگاه که - به قول شما - اولویتها را بتوانید از آن دربیاورید. نهجالبلاغه خیلی خوب است، هم خطبهها خیلی خوب است و هم آن حکمتها خیلی خوب است، در نامهها هم خیلی چیزهای خوب هست. آدم دقیقاً در زمینهی باورها که من گفتم اولویت را پیدا کند، سعی کنید روی ذهنها اثر بگذارید، روی باورها اثر بگذارید.»
باری، فرصت سهماههی “بهار معنویت” (ماه رجب و شعبان و رمضان) فرصت مناسبی است برای جوانان مؤمن و انقلابی، که از آن استفاده کرده و خواندن نهجالبلاغه را در دستور کار قرار دهند. نهجالبلاغه، ریشهی باورهای انسان مؤمن و انقلابی است و جوانی که قرار است کار انقلاب را به پیش برد و فردای ایران را بسازد، چارهای ندارد جز آنکه ریشهی باورهای خود را هرچه بیشتر مستحکم کند، وگرنه در تندبادهای حوادث، خواهد لرزید، چنانکه در تاریخ اسلام و انقلاب برخی از دنیاطلبان لرزیدند.
روانشناسان توصیه میکنند برای رهایی از این احساسات ناخوشایند که سبب سرخوردگی و خشم و بروز حسادت میشوند میتوان به راهکارهایی زیر روی آورد:
➖از مقایسه خود با دیگران دست بردارید:
کاربرد عباراتی نظیر «خانه او از خانه من زیباتر است» یا «او از من لاغرتر است»روش مناسبی برای ارزیابی ارزشهای فردی و مقایسه عادلانه نیست.
هر شخص نقاط قوت، استعداد و تجربیات منحصر به فرد خود را دارد.
همواره افرادی بهتر، ثروتمندتر و توانمندتر وجود دارند اما نباید انرژی خود را با احساس غبطه هدر داد.
تنها کسی که باید خود را با او مقایسه کنید خود دیروزتان است.
➖دستاوردهای دیگران را به دیده تحقیر نگاه نکنید:
افکاری نظیر «او به خاطر رابطه خوبی که با رئیس دارد ترفیع گرفته است» یا «اوجایزه را به این خاطر گرفته که خانوادهاش ثروتمند است» باعث بروز غبطه میشود.
شما هرگز با خوار کردن دستاوردهای دیگران به قدرت روحی دست پیدا نمیکنید.
پذیرش را در خود تقویت کنید و بدون قضاوت موفقیتهای دیگران را تصدیق کنید.
وقتی آن فرد را تحسین کنید، زمانی که حس کنید آن موفقیت حق آن فرد است، همین حس به شما انگیزه میدهد وتشویقتان میکند که سختتر تلاش کنید و اهدافی والاتر پیدا کنید.
اگر احساس میکنید که تلاشتان به اندازه کافی نیست، به جای موفقیت آن فرد، تمرکز را به رفتارهای خودتان معطوف کنید.
➖به کلیشههای خود آگاه شوید:
فرض و گمان درباره افراد موفق کار آسانی است.
این که دیگران از ثروت، شهرت و موفقیت شغلی برخوردارند دلیل نمیشود که از روشهای غیرقانونی به این دستاوردها رسیده باشند.
به جای تعمیمهای گسترده برای شناخت این افراد تلاش بیشتری کنید.
وقتی به نظرتان میرسد آن فرد شایسته آن موفقیت نیست و اگر احساس کنید که موفقیت آن فرد بهخاطر روابط ویژه یا شرایط ناعادلانه جامعه است، حسادت بدخواهانه بر شما غلبه میکند، انگیزهتان از بین رفته و به فردی تلخ و عصبانی تبدیل میشوید.
➖بر ضعف های خود تمرکز نکنید:
برخی موارد تمرکز بر ضعفهای خود و قوت دیگران سادهترین کار است اما این نگرش باعث میشود شما رفته رفته تبدیل به فردی غبطهخور و ناامید شوید.
به جای این که کمبودهای خود را زیر ذرهبین قرار دهید، بیشتر به فکر بهبود نقاط قوت خود باشید.
خودهمدلی را پیشه کنید و نهایت توان خود را به کار بگیرید.
➖حقایق را آنگونه که هست بپذیرید:
برخی موارد بعضی افراد خوشبختتر از دیگران هستند اما تمرکز روی این که چه چیز عادلانه است وچه کسی بیشترین شایستگی را دارد بیحاصل است.
در واقع شکایت از بیعدالتی ممکن است احساسات تلخی در ما پدید بیاورند و این احساسات بازدارنده میتوانند مانع بزرگی برای دستیابی به نیروهای بالقوهمان شوند.
➖تعریفی شخصی از موفقیت برای خود خلق کنید:
به خاطر داشته باشید اگر شخصی آنچه را شما میخواهید دارد به این معنا نیست که شما نمیتوانید به آن دست یابید.
الگوهای فکریتان را از پیروزی او - شکست من، به پیروزی او - پیروزی من، تغییر دهید و فکر کنید وقتی یک نفر میتواند موفق شود، دیگران نیز میتوانند. تمرکز افکار و انرژیتان روی کارهایی که باید برای رسیدن به اهدافتان انجام دهید، باعث میشود وقت کمتری برای نگران کردن خود با این قبیل حسادتها داشته باشید.
کورکورانه رویاهای دیگران را تعقیب نکنید.
تعریف شخصی خود را از موفقیت خلق کنید و این باعث میشود کمتر نسبت به تلاش دیگران برای رسیدن به هدفهایشان احساس ترس و واهمه داشته باشید.
روی اهداف خود تمرکز کنید.
هریک دقیقه وقتی که صرف “رویاهای دیگران” میکنید، یک دقیقه از اهداف خود غافل میشوید.