بعضی از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این چنین بودند که سنگی در دهان می گذاشتند و هر وقت می خواستند حرفی بزنند، با خود فکر می کردند که آیا برای خداست؟
اگر بود، سنگ از دهان بیرون کرده و سپس تکلم می کردند.
عده ای از صحابه پیامبر معمولا ساکت بودند و گاهی همانند آدم مغموم، آهی از سینه می کشیدند و حرف زدن آنها شبیه افراد بیمار بود.
از جمله ربیع بن خُثیم این چنین بود که در اوایل هر روز، کاغذی پیش خود گذاشته و هر چه را می گفت در آن می نوشت.
پس در شب آنچه را نوشته بود مطالعه کرده و به نفس خود از روی محاسبه می گفت آه، کم گویان نجات یافتند و ما بسیار گفتیم.
منبع:
مصباح الشریعه، تذکرة الحقایق، باب 27
سهدسته ارزنان عذاب قبرندارندو با فاطمه زهرا(س) محشور خواهند شد:
۱_ زنی که سخت گیری های همسرش را تحمل کند و صابر باشد؛
۲_ زنی که در برابر بد خُلقی شوهرش صبور باشد؛
۳_ زنی که مهریه خود را به همسرش ببخشد.
خداوند در برابر انجام هر یک ثواب هزار شهید و یک سال عبادت به او خواهد داد.
وسائل الشیعه، ج 21، ص 285
یکی از شاگردان برجسته میرزا جواد آقا ملکی تبریزی نقل میکرد: در شبی از شبهای ماه رمضان برای کاری بیرون شهر رفته بودم دیدم عدهای از جوانها و چند نفر از اهل علم برای تفریح و گردش در ماه مبارک بیرون شهر رفته بودند، این منظره بر من ناگوار آمد.
روز بعد پس از نماز ظهر و عصر و در خاتمه فرمایشات آقا میرزا جواد، طبق عادت همیشگی در ایوان مدرسه فیضیه، ذکر مصیبت کردم، آن روز قبل از ذکر مصیبت قضیه شب گذشته را عنوان کردم و گفتم: در ماهی که فرمودند « دعیتم الی ضیافه الله» که روزش بهترین روزها و شبش بهترین شبهاست، نفسها در آن ثواب تسبیح دارد و خواب در آن عبادت است؛ چرا باید اهل علم به تفریح بروند؟ و به سایرین از جلالت این ماه تذکر ندهند؟
آن روز گذشت. صبح روز دیگر در مسجد بالاسر پس از نماز خواستم سؤالی از ایشان بکنم، تا چشم شریفشان به من افتاد، مرا مورد عتاب قرار داده و فرمودند: دیدی روز قبل چه کردی؟! در حضور اشخاص مختلف از عوام و غیره؟! چرا باید به این نحو اسم اهل علم و علما را ببری؟!
مگر تفریح غیر مشروع و حرام است؟! یا مگر حتماً لازم است علما به منبر بروند تا به مردم مطالبی را بگویند؟ ممکن است به نحو دیگری این کار را بکنند.
منبع : کتاب طبیب دلهابااقتباس