باخودم میگفتم کاش #زینب_کبری در کربلا نبود آخر مگر یک #زن چقدر توان تحمل مصیبت را دارد؟
کاش نبود و نمیدید بدن قطعه قطعه شده ی علی اکبر را…
کاش نبود و نمیدید دستان قلم شده ی علمدار کربلا را…
کاش نبود و نمیدید حنجر خونین علی اصغر را …
کاش نبود و نمیدید راس برادر بر ……..
و هزار تا کاش دیگر و اما نه
نه
ناگهان به یاد عصر روز واقعه افتادم…
به یاد طفلان بی پناهِ پناه برده به دامان ایشان
به یاد تن تب دار امام و پرستاری ایشان
به یاد مخدرات حرم و غیرت ایشان
به یاد کوفه و بازار لعنتی آن و خطبه غرای ایشان
به یاد شام و زخمهای زبان و صلابت نگاه ایشان
به یاد مجلس شراب و جمله طوفانی “ما راینا الا جمیلا ” ی ایشان
براستی اگر زینب نبود چه میشد؟
قطعا اگر زینب کبری نبود اثری از عاشورا حتی نبود
اینجا نقش یک #بانوی_انقلابی را بیشتر درک کردم
زمان شناس و دشمن شناس
بانویی که در اوج حیاست و این اما مغایر با روشنگری او در برابر نامردهای روزگار نیست
بانویی که در اوج احساسات و عواطف زنانه است و این اما نتوانست باعث شود که در مشکلات و مصائب عنان از کف بدهد
براستی چقدر در تاریخ موثر است یک #بانویِ_انقلابیِ_بصیر
گاهی کودک باش
جدی بودن را فراموش کن
کودک بودن ، کوچک بودن نیست
لذت بردن از زندگی است