[سوره النور (24): آيه 62]
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا كانُوا مَعَهُ عَلى أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (62)
مؤمنان (واقعى) تنها كسانى هستند كه به خدا و پيامبرش ايمان آورده و هر گاه با پيامبر بر كارى اجتماع نمايند، بدون اجازه او نمىروند، (اى پيامبر!) كسانى كه اجازه مىگيرند آنانند كه به خدا و پيامبرش ايمان دارند. پس اگر براى بعضى از كارهاى خود از تو اجازه خواستند، به هر كس از آنان كه خواستى (و مصلحت بود) اجازه بده و براى آنان از خدا طلب آمرزش كن، كه خداوند بخشنده و مهربان است.
برداشتها:
1- حضور و هم افزایی انقلابیون در كنار رهبرى و امام جامعه براى كمك و حل مشكلات، نشانهى ايمان و ترك آن نشانهى نفاق يا ضعف ايمان است. «كانُوا مَعَهُ عَلى أَمْرٍ جامِعٍ»
2- در مسائل تشكيلاتى، كه بر اساس همفكرى و مشورت، تصميم گرفته مىشود، خودمحورى و خودمختارى مومن انقلابی ممنوع است. «عَلى أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا»
3- در زندگى اجتماعى ، وجود رهبر و پيروى از او برای مومنان انقلابی لازم است. «عَلى أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا»
4- ايمان یک انسان مومن انقلابی بايد همراه با تسليم و اطاعت از امام جامعه باشد. «لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ»
5- اجازه گرفتن از رهبری، نشانهى ادب، تسليم، قانونمندى، عشق به رهبر و نظم و نظام و سازمان پذیری است. (با توجّه به كل آيه)
6- بايددر کار تشکیلاتی سازمان پذیری و هم افزایی را ارج نهيم. «لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ»
7- رهبرى در اسلام، همراه با مصلحتانديشى و رحمت است. «شِئْتَ مِنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ»
8- در کار سازمانی و تشکیلاتی تصميمگيرى نهايى با رهبر است. «لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ» (پيامبر در مسائل عمومى جامعه، بر مردم ولايت دارد).
9- رهبر بايد در کار تشکیلاتی خود انعطافپذير و واقعبين باشد. «فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ»
10- اذن پيامبر براى كارهاى شخصى، كار را حلال مىكند ولى نفسِ رها كردن كارهاى تشکیلاتی در حضور رهبر، نياز به استغفار دارد. «فَأْذَنْ … وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ»
11- طرح مسائل شخصى در هنگام اشتغال به كارهاى تشکیلاتی، گرچه با اجازه باشد، زيبا نيست و بايد عذرخواهى كرد. «وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ»
المیزان: مقصود از امر جامع امرى است كه خود به خود مردم را دور هم جمع مىكند، تا درباره آن بينديشند و مشورت كنند، و سپس تصميم بگيرند، مانند جنگ و امثال آن.
و معناى آيه اين است كه چون با رسول او بر سر امرى از امور عمومى اجتماع مىكنند، پى كار خود نرفته و از آن جناب روى نمىگردانند، مگر بعد از آنكه كسب اجازه كرده باشند.
فضیل بن عیاض یکی از پارسیان وارسته بود، به او خبر دادند دانشمندترین و بهترین شاگردانت در بستر مرگ افتاده است فضیل با شتاب به بالین او آمد، دید او در حال جان دادن است، نزد سرش نشست و سوره (یس) را خواند، ناگاه آن شاگرد در آن حال به فضیل گفت: ای استاد این سوره را نخوان.
فضیل ساکت شد و او را تلقین نمود و گفت بگو: «لا اله الا اللَّه»
او گفت: من آن را نمی گویم و از آن بیزارم. و سپس با همین حال بد مرد.
فضیل از مشاهده وضع او بسیار غمگین و ناراحت شد و با خود می گفت: چرا این شاگرد برجسته ام، چنین حالت بدی پیدا کرد؟!، به خانه خود رفت و مدتی بیرون نیامد تا شاگردش را در عالم خواب دید، که او را به سوی دوزخ می کشانند از او پرسید: تو اعلم شاگردان من بودی، چرا خداوند این معرفت را از تو گرفت و با سوء عاقبت مردی؟
او در جواب گفت: به خاطر سه خصلت بد، چنین گرفتار شدم:
نخست این که : نمام و سخن چین بودم.
دوم این که : نسبت به مردم حسود بودم.
سوم اینکه نزد طبیبی رفتم و بیماری خود را به او عرضه کردم، او گفت در سال، یک قدح شراب بخور، من به خاطر دستور او با این که شرعا جایز نبود، شراب می خوردم، از این رو عاقبت بدی پیدا کردم، و با آن حال مردم.
منازل الاخرة محدث قمی، ص15