غزه؛ قلعه شکستناپذیر مقاومت
تقدیر از گروههای مقاومت
رهبرانقلاب: مقاومتهای پیدرپی غزّه، که اینک به قلعهی شکستناپذیر مقاومت مبدّل شده است، در طی چند جنگ پیاپی نشان داد که این رژیم، ضعیفتر از آن است که در مقابل ارادهی یک ملّت، توان ایستادگی داشته باشد.
قهرمان اصلی جنگهای غزّه، ملّت سلحشور و مقاومی است که باوجود تحمّل چندین سال محاصرهی اقتصادی، امّا با اتّکاء به قدرت ایمان، همچنان از این قلعه دفاع میکند.
جای آن دارد که از همهی گروههای مقاومت فلسطین، سرایا القدس از جنبش جهاد اسلامی، کتائب عزّالدّین قسّام از حماس، کتائب شهداء الاقصی از فتح و کتائب ابوعلی مصطفی از جبههی خلق برای آزادی فلسطین که نقش ارزشمندی در این جنگها داشتند، تقدیر به عمل آید. ۹۵/۱۲/۳
دود اگر بالا نشيند كسر شأن شعله نيست
جاي چشم،ابرو نگيرد گرچه او بالاتر است
شصت و شاهد هر دو دعواي بزرگي ميكنند
پس چرا انگشت كوچك لايق انگشتر است؟
آهن و فولاد از يك كوره مي ايند برون
آن يكي شمشير گردد ديگري نعل خر است
گر ببيني ناكسان بالا نشينن صبر كن
روي دريا كف نشيند،قعر دريا گوهر است
شاعر:ناشناس
علامه مصباح یزدی:
کسانی كه تقوای در فكر ندارند، تا احساس كنند كه هر محیطی اقتضايی ويژه دارد، خود را همرنگ آن محيط میکنند تا جمعيت را با خود همراه کنند؛ اما لازمه بصیرت آن است که انسان درست فکر کند؛ خواه ديگران و حتی نزديكان انسان، بپذیرند، و خواه نپذیرند. در همین حوادث انقلاب، در مواردی، چه در زمینههای فکری و چه سیاسی، کسانی بودند که بهراستی اهل تقوی بودند و در برابر دوستان مخالف خود ايستادند؛ بهويژه، شهيد آيتالله مطهری رضوانالله علیه که مکرر پیش ميآمد که دوستان نزدیک و همکاران ايشان، با او سخت مخالف بودند؛ ولی ایشان در برابر آنها ایستادگی میکرد. حتی ایشان مورد اهانت، تمسخر، بیاحترامی و انزوا قرار گرفت؛ ولی هيچگاه از راه خود عقب ننشست و سرانجام در اين راه به شهادت رسید. شهادت مزد ایستادگی ايشان بر بصيرتشان بود. او بر همان چیزی كه خداوند به او فهمانده بود، پاي فشرد و همين سبب شد تا خداوند بر بصيرتش بيفزايد: وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًي؛(محمد/17) «كساني كه هدايت يافتهاند، بر هدايتشان ميافزايد».
زلال نگاه،ص۹۸
چرا با فتنه گران آشتی نمیکنیم؟!!!
[سوره التوبة (9): آيه 118]
وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذا ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلاَّ إِلَيْهِ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (118)
و نيز بر سه نفرى كه (از شركت در جبههى تبوك به خاطر سستى) وامانده بودند، تا آن گاه كه زمين با همهى وسعتش (به سبب قهر و نفرت مردم) بر آنان تنگ شد و از خود به تنگ آمده و فهميدند كه در برابر خدا، هيچ پناهگاهى جز خود او نيست، پس خداوند لطف خويش را شامل آنان ساخت تا به توبه موفّق شوند. همانا خداوند توبهپذير و مهربان است.
نكته ها:
سه مسلمانى كه در تبوك شركت نكردند، پشيمان شده و براى عذرخواهى نزد پيامبر آمدند. امّا حضرت با آنان سخن نگفت و دستور داد كسى با آنان حرف نزند و همسرانشان هم به آنان نزديك نشوند. آنان به كوههاى اطراف مدينه رفتند و براى استغفار، جدا از يكديگر به تضرّع و گريه پرداختند تا پس از پنجاه روز، خداوند توبهى آنان را پذيرفت.
پيام ها:
1- بى اعتنايان به جنگ و فرمان رهبرى، بايد تنبيه شده و تا مدّتى پشت سر گذاشته شوند. «خُلِّفُوا»
2- قهر، بى اعتنايى و بايكوت، يكى از شيوههاى تربيتى براى متخلّفان از فرمان رهبری جامعه اسلامی است. «ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ» … «ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ»
3- مبارزه ى منفى با متخلّفان، جامعه را براى آنان زندانى بىنگهبان و مؤثّر مىسازد. «ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ»
4- با آنكه پيامبر، مظهر رحمت الهى است، امّا به عنوان مرّبى، از اهرم قهر هم استفاده مىكند. «ضاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ»
5- يكى از عذابها عذاب و جدان است. «ضاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ»
6- يأس از مردم، زمينه ساز توبه و توجّه به خداست. «لا مَلْجَأَ» … «ثُمَّ تابَ»
7- توفيقِ توبه نيز در سايهى لطف و عنايت الهى است. اوّل خداوند لطف خود را به انسان باز مىگرداند، «تابَ عَلَيْهِمْ» تا انسان توفيق پشيمانى و عذرخواهى و توبه پيدا كند، «لِيَتُوبُوا» و همين كه توبه كرد، باز خداوند توبهى او را مىپذيرد.«إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ»
8- پس از يك دوره مبارزهى منفى و بىاعتنايى و بايكوت، شرايط مناسب را براى بازسازى خلافكاران به وجود می آید تا بازگردند و بعد از آن نيز ما با مهربانى آنان را پذيرا باشيم. «تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ»
اما چرا رهبری فرمودند:
«بله، مردم ما با آن کسانی که به روز عاشورا اهانت کردند قهرند. ملّت با آنهایی که روز عاشورا، با قساوت، با لودگی، با بیحیایی آمدند جوان بسیجی را در خیابان لخت کردند و کتک زدند، قهر است. با اینها آشتی هم نمیکنیم،» !!!! 27/11/95
در پاسخ به این سوال حضرت آیه الله جوادی آملی ذیل آیه 7 سوره بقره«خَتَمَ اللَّهُ عَلىَ قُلُوبِهِمْ وَ عَلىَ سَمْعِهِمْ وَ عَلىَ أَبْصَرِهِمْ غِشَاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ(7)» می فرمایند:
«ختم: ختم در مقابل فتح (آغاز كردن و گشودن شى ء) و به معناى كامل كردن يا رسيدن به پايان آن است. سر اين كه از ختم در زبان فارسى به مهر كردن ياد مى شود آن است كه مهر كردن نامه نشانه پايان آن است. نامه آنگاه مهر مى شود كه پايان يافته باشد. صحيفه جان آدمى نيز تا آنجا كه راهى براى نفوذ هدايت در آن باشد و راه توبه به كلى بسته نشده باشد مختوم نيست. اما اگر انسان با سوء اختيار خود راه توبه را كه خداى سبحان بر روى انسان گشوده تا آخرين مهلت باز است عمدا بر روى خود بست و آن را انكار و استهزا كرد، صحيفه جان او مختوم مى شود و ديگر جايى براى نوشتن حسنات به دست كرام كاتبين در آن نيست
ودربیانی دیگر می فرمایند تا نامه به دست صاحب نامه نرسد مهر آن باز نمی شود