استاد رحیم پور:
این را من به شما بگویم هیچ انقلابی به این سرعت نه قانون اساسی نوشته است و نه بعدش آن را به رأی ملت گذاشته است. همین آمریکا هیچ وقت قانونش را به رأی مستقیم مردم نگذاشته است، فقط انقلاب اسلامی این کار را کرده است، هم اول و هم بعد از اینکه اصلاحاتی در قانون شد، دو بار! علاوه بر این که نماینده های ملت آمدند و نوشتند، باز خود قانون را دوباره امام گفتند به رأی مستقیم مردم هم بگذارید. در دنیا هیچ کشوری این گونه نبوده است.
نکته جالبی هم هست و آن اینکه مهندس بازرگان و گرو ه هایی که خودشان را لیبرال و مردمگرا می دانستند، به امام می گفتند: انتخابات نمی خواهد! همه ی دنیا می دانند که مردم شما را قبول دارند، شما یک گروه را تعیین کنید تا قانون اساسی را بنویسند و شما خودتان تایید کنید و اصلا لازم نیست نماینده های ملت بیایند!
خیلی جالب است آنها که مدعی دموکراسی بودند، اين حرف را ميزدند. ولی امام پای این قضیه ایستاد و استدلال امام هم این بود که اگر ما این کار را نکنیم، نسل عوض می شود و بیست، سی سال بعد می گویند: اصلا کسی رأی نداده است و اصلا انتخاباتی نبوده است، انقلابیون آمدند و به زور اسلحه کارشان را کرده اند
بخشی از سخنرانى استاد در جمع اتحادیه انجمن اسلامی دانشجویان مستقل سال۱۳۹۳
سوره إبراهيم: آيه 5
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ (5)
همانا در اين (يادآورى) براى كسانى كه صبر و مقاومت و سپاس فراوان داشته باشند نشانههايى از قدرت الهى است.
برخی مؤمنین «صابر»ند و برخی دیگر «صبور»؛ امّا خواص از مؤمنین اند که «صبّار»ند؛ یعنی در نهایت صبر. صبر در مصیبت ها و امتحانات الهی، صبر در عبودیت و اطاعت از دستورات الهی و صبر در ترک معصیت و گناه.
همچنین برخی از مؤمنین «شاکر»ند و برخی دیگر «شکور».
انسان مؤمنی که در تحمل مصیبت و انجام طاعت و ترک معصیت، صبّار باشد و صبرش نیز فقط برای کسب رضای خدا باشد و از همه بالاتر اینکه، نه تنها از دچار شدن به انواع سختی ها حتی اندکی هم در دلش احساس نارضایتی نمی کند، بلکه از خداوند بسیار هم شاکر باشد، آنگاه چشم دلش باز و فهمش از دین و منابع دینی، فهمش از زندگی، فهمش از موضوعات مختلف اجتماعی - سیاسی و فهمش از بسیاری مسائل دیگر، فهمی حکیمانه می شود. خداوند بندگان خاص خود را پس از طی کردن سختی هایی طاقت فرسا در زندگی، به فهمی حکیمانه نائل می سازد. و هرچه «صبر» و «شکر» انسان بیشتر باشد، فهمش نیز حکیمانه تر خواهد بود.
و این همان معنای این کریمه قرآن است که می فرماید تنها کسانی به فهم عمیق و حکیمانه از آیات الهی دست می یابند که هم «صبّار» باشند و هم «شکور»:
«إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ» (ابراهیم: 5، لقمان: 31، سبأ: 19، شوری: 33)
زینب (سلام الله علیها) یکی از بارزترین مصادیق عینی این آیه شریفه است. زن مؤمنی که پس از تحمّل سختی ها و مصائب فوق العاده سنگین، همه آنان را زیبا می بیند، یعنی هم «صبّار» است و هم «شکور». و در نتیجه طبق فرمایش این آیه کریمه، علم و فهم او نیز علم و فهمی خدادای خواهد بود؛ همانگونه که امام سجاد(ع) خطاب به ایشان فرمودند:
«وَ أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَة» (احتجاج طبرسی، ج2، ص305)
در نامة اميرالمؤمنين عليهالسلام به مالك اشتر چهار نكتة اصلي هست:
1️⃣يكي امنيت آن منطقهاي است كه در اختيار او سپرده شده است. با عوامل ضدامنيت - هم امنيت داخلي و هم امنيت خارجي - بايد برخورد بشود. چه، دشمن داخلي امنيت را از بين ميبرد و دشمن خارجي هم امنيت را از بين ميبرد. استقرار امنيت و مقابله با عوامل ناامني - چه داخلي و چه خارجي - يكي از نكاتي است كه از مالك اشتر خواسته شده است.
2️⃣دومي، عدالت اجتماعي و اقتصادي است.
3️⃣سومي، تربيت معنوي و اخلاقي مردم است.
ميگويد مردم را از لحاظ اخلاقي و معنوي بايد تربيت كني. از نظر اسلام، حكومتها نسبت به تربيت معنوي مردم بيتفاوت نيستند، كه بگويند خود مردم ميدانند و هر كار كه ميخواهند بكنند، بكنند. همچنان كه پدر در يك خانواده نسبت به تربيت فرزندان خود بيتفاوت نيست كه بگويد مثلاً هر كار خواستند بكنند، بكنند. پدر و مادر مسئوليتهايي دارند كه بايد انجام بدهند. حكومت هم در جامعه در زمينة اخلاق و معنويت مردم و رشد فضيلتهاي اخلاقي در آنها مسئوليتهايي دارد.
4️⃣ چهارمي هم رفاه و آبادي زندگي آنهاست.
البته مسئلة علم و ترويج علم و تحقيق و اينها هم، در داخل رفاه و تربيتهاي اخلاقي و معنوي است. رفاه اجتماعي هم بدون علم و تربيت هيچ وقت به وجود نيامده است.
اين چهار چيز از جملة آن چيزهايي است كه حكومت بايد، به عنوان مطالبات حقيقي مردم، به آنها بدهد. يكي از پيامها اين است كه مردم بدانند از حكومت چه بايد بخواهند؛ حقّ حقيقي و مطالبة واقعي آنها از حكومت چيست.
#حکیم_انقلاب
اشعث منافق بود و امام علی (ع) کاملا اورا می شناختند، بسیار جالب است بدانید که ابن ابی الحدید که از اهل سنت است هم اورا منافق می خواند. اشعث بود که ابن ملجم را تحریک و تجهیز کرد برای کشتن امام . اشعث بود که در صفین باعث دو دستگی سپاه امام شد. بقدری نفاق اشعث روشن بود که خیلی واضح بعضی به امام می گفتند این اشعث منافق را چرا از سپاه خودت اخراج نمی کنی.
اما امام طبق دستور اسلام، بردباریش خیلی زیاد است، امام می داند با آرامش باید سراغ مسائل ریشه ای و اصلی رفت. یک انقلابی در آرامش می تواند کار درست خودرا پیش ببرد.
امام علی علیه السلام پای درس پیامبری بزرگ شده اند که برای بوجود نیامدن تفرقه و ایجاد آرامش در جامعه بر جنازه منافقی نماز خواندند که قرآن صریحا اورا منافق خوانده بود.
خودتان با مسائل روز این بحث را تطبیق دهید
درسهایی از تاریخ اسلام / سید محمد حسین مرکبی