غفلـت از یـــار گرفتـــار شـــدن هم دارد | از شما دور شدن ، زار شدن هم دارد
هر که از چشم بیفتاد، محلش ندهند | عبد آلوده شده خوار شدن هم دارد
عیب از ماست که هر صبح نمیبینیمت | چشم بیمار شده تار شدن هم دارد
همه با درد به دنبال طبیبی هستیـــم | دوری از کوی تو بیمار شدن هم دارد
ای طبیب همه انگار دلـــــت با ما نیـست | بد شدن، حس دل آزار شدن هم دارد
آنقدر حرف در این سینه ی ما جمع شده | این همه عقده تلنبار شدن هم دارد
از کریمان، فقرا جود و کرم می خواهند | لطف بسیار طلبکار شدن هم دارد
نکنــــد منتــــــظر مــــردن مـــــایی آقـــا | این بدی مانع دیدار شدن هم دارد
ما اسیریم اسیر غم دنیا هستیــــــــــم | غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
غزلی زیبا از سروده های رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران در وصف امام زمان(عج )
✨من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم✨
✨از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!✨
✨همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس✨
✨من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم!✨
✨رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند✨
✨من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم!✨
✨همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن✨
✨از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!✨
✨سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست✨
✨من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!✨
✨تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم✨
✨از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم!✨
✨طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است✨
✨از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم!✨
✨شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد✨
✨من از بیماری آن دیده خونبار میترسم!✨
✨به وقت ترس و تنهایی، تو هستی تکیه گاه من✨
✨مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم!✨
✨دلت بشکسته از من، لکن ای دلدار رحمی کن✨
✨که از نفرین و از عاق پدر بسیار میترسم!✨
ســـــید علی خامنهای
گذشٺ جمعہ ولےدعاےما نگرفٺ
دعاے ما نہ،بگو «ادعاے»ما نگرفٺ
اگر بہ یاد تو بودیم چرا دلم نشڪسٺ؟
چرا غروب گذشٺ وصداےما نگرفٺ
اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
به نام نامی سر، بسمه تعالی سر
بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر
فقط به تربت اعلات، سجده خواهم کرد
که بندهی تو نخواهد گذاشت، هرجا سر
قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق
که پر شده است جهان، از حسین سرتاسر
نگاه کن به زمین! ما رأیت إلا تن
به آسمان بنگر! ما رأیت إلا سر
سری که گفت: «من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند میروم با سر
هر آنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم
مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر.»
همان سری که “یحب الجمال” محوش بود
جمیل بود، جمیلا بدن، جمیلا سر
سری که با خودش آورد بهترینها را
که یک به یک، همه بودن سروران را سر
زهیر گفت: حسینا! بخواه از ما جان
حبیب گفت: حبیبا! بگیر از ما سر
سپس به معرکه عابس، ” أجنّنی"گویان
درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر
بنازم ” أم وهب” را، به پاره تن گفت
برو به معرکه با سر ولی میا با سر
خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید
گذاشت آخر سر، روی پای مولا سر
چنان که یک تن دیگر به آرزوش رسید
به روی چادر زهرا گذاشت سقا، سر
در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد
همان سری است که برده برای لیلا سر
همان که احمد و محمود بود سر تا پا
همان سری که خداوند بود، پا تا سر
پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد
پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر
میان خاک، کلام خدا مقطعه شد
میان خاک؛ الف، لام، میم، طا، ها، سر
حروف اطهر قرآن و نعل تازهي اسب
چه خوب شد که نبوده است بر بدنها سر
تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود
به هرکه هرچه دلش خواست داد، حتی سر
جدا شده است و سر از نیزهها درآورده است
جدا شده است و نیفتاده است از پا سر
صدای آیه کهف الرقیم میآید
بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر
بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام
که آفتاب درآورد از کلیسا سر
عقیله، غصه و درد و گلایه را به که گفت؟
به چوب، چوبه محمل، نه با زبان، با سر
دلم هوای حرم کرده است میدانی
دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر
سید حمیدرضا برقعی
تقدیم به همه عاشقان ودلسوختگان راهش:
خوشا آن مسافر که منزل ندارد
که دل دارد و پای در گل ندارد
رسیدن، به عشق است آری، که گفته است؟
که عاشق شدن کار با دل ندارد
رسیدن چه نزدیک و ماندن چه دور است
و این راه جز عشق ، حاصل ندارد
شهیدان همان جاده ای را گذشتند
که جز راست یک دور باطل ندارد
به دریا رسیدن نصیب شهیدی است
که دلبستگی نزد ساحل ندارد
خوشا آن شهیدی که گمنام ماند و
ردی در میان مقاتل ندارد …
خوشا آن شهیدی که هنگام رفتن
به دل ترسی از خشم قاتل ندارد
سرش را بریدند و در زیر لب گفت
فدای سرت ، سَر که قابل ندارد…
من از #کربلا با توام حضرت عشق !
بفرما بمیرم ! نگو دل ندارد
بفرما بمیرم بفرما بسوزم
چه آتش، چه شمشیر، مشکل ندارد