شاهِ نجف،امیری و عالم گدای تو
جن و تمام آدمیان مبتلای تو
اینبار هم درآمده قرعه به نام من
دروصف تو ،غزل بنویسم برای تو
در آسمان بخشش ولطف تو یاعلی
خورشید گشته زائر صحن وسرای تو
باران و ابر، پیش شما قطره اندوبس
باران عشق ، می چکد از این هوای تو
احمد به عرش رفت و شما رانظاره کرد
با او سخن بگفته خدا با صدای تو
دارم یقین که علت خلقت تویی علی
وقتی خداتویی و خدا هم خدای تو
از بس که نسخه ی مطب تو فراهم است
پیدا شود به مشهد ما هم دوای تو
دار الشفایِ حجت ثانیِ ما رضا
یک شعبه از کرامت دار الشفای تو
تو جانِ جانِ جانِ جهانی علی ،علی
ای جانِ ما تمامِ خلائق فدای تو
صد سجده ها اگرکه تو بودی چومینمود
شیطان به جایِ حضرت آدم به پای تو
گر مدحِ تو به روی زبانم نشسته است
شاعرشدم که تا بشوم( مجتبای) تو
مجتبی_کریم_پور
آه، ای شهر دوست داشتنی
کوچه پس کوچه های عطرآگین
ای مرور تمام خاطره هات
چون دهین ابوعلی شیرین*
شهر آغشته با حرارت باد
فصل خرماپزان پیوسته
کوشش پنکه های بی تاثیر
فُندق سالخوردهء خسته
سرخوشی های بی حدم می زد
پرسه در کوچه های بی هدفی
دعوتم کرد سمت طعم بهشت
ناگهان عطر قیمهء نجفی…
_سیدی! گم شدم… حرم… مولا…
از کجا می شود به او برگشت؟
عربی گفت و من نفهمیدم
باید از شارع الرسول گذشت
سنگ، دُر می شود در این وادی
صاحبان جواهرند همه
واژه در واژه با امین الله
زائران تو شاعرند همه
بین این چارپاره خوابم برد
رفتم از خویش و دفترم جا ماند
یک نفر مثل من درون حرم
داشت شعری برایتان می خواند:
زخمی ام التیام می خواهم
التیام از امام می خواهم
السلامُ علیک یا ساقی ✋?
من علیک السلام می خواهم
دهین شهیر ابوعلی: شیرینی معروف نجف که طعمش غیر قابل وصف است.
سيد حميدرضا برقعى
دائم ز ولایت ولی خواهم گفت
چون روح قدس نادعلی خواهم گفت
تا رفع شود غمی که برجان منست
کُلُّ هَمٍّ سینجلی خواهم گفت
ابن حسام خوسفی
از هم حیله بهدنبال شکار افتاده
گره تازهای این بار به کار افتاده
گرگ خونخوار لباس گله را پوشانده
پرده فتنه رخ حرمله را پوشانده
هدف این جریان تفرقه انداختن است
باز انگیزه این قوم جمل ساختن است
جهل این قوم به پیراهن گل لک انداخت
ناگهان در دل هر رکعتشان شک انداخت
خون حق میچکد از پنجه این قوم پلید
میرسد سلسله این سلفیها به یزید
آتش معرکه از گور یهود است دگر
وقت رسوا شدن آل سعود است دگر
خوابتان برده مگر مدعیان “الکی”
ای شما معتقد راه و نشان “الکی”
چه بلایی به سر دین شما آمده است
چه خطاییست که از دست شما سر زده است
حمله بر حرمت فرزند پیمبر کردید
غصه فاطمه(س) را چند برابر کردید
آسمان هست پرم بسته شود میمیرم
عمه عشق حرمبسته شود میمیرم
بشتابید علیها که گلوتان سپر است
در کمان نوه حرمله تیر سهپر است
ما نمردیم که آشفتگی آغاز شود
باز هم پای حرامی به حرم باز شود
پرچم سبز ولینعمتمان تا بالاست
ذوالفقار است که در دست ابوحامدهاست
سینه ما سپر تیر و سنان میگردد
راه ما ختم به آغوش جنان میگردد
فاطمیون همگی حامی مکتب هستند
پاسبان حرم حضرت زینب(س) هستند
گرچه کشتید ولی فاتح دیگر داریم
ما محال است که دست از شهدا برداریم
غیرت خون علی(ع) در رگ ما هست هنوز
شمر نابود شد و کرببلا هست هنوز
آه مظلوم بر این دامنتان میگیرد
آتش شیعه به پیراهنتان میگیرد
میرسد منتقم خون خدا از این راه
هر که دارد هوس کرببلا بسم الله
در میان قنوت چشمانم
عکس یک قبر خاکی افتاده
سنگ غربت شکسته بغضم را
دیده ام، صبر خود ز کف داده
کاروان دل شکسته ی من
ره سپار بقیع ویران است
زائرم، زائر امامی که
از غمش سینه بیت الاحزان است…
با سلامی به محضرت آقا!
پر کشیدم شبیه بال نسیم
السلام علیک یابن شهید
السلام علیک یابن کریم
آسمان کبود چشمانم
باز امشب بهانه می گیرد
در جوار مزار خاکیتان
مرغ دل آشیانه می گیرد
روز و شب دارم این نوا آقا
از چه بی بارگاه گردیدی؟!
با هزاران مُرید درگاهت
از چه رو بی پناه گردیدی؟!
ای امامی که غربت ارث شماست!
شعله می بارد از گلستانت!!!
زهر کینه چه بر سرت آورد؟!
پدر و مادرم به قربانت
گر چه از زهر کینه می سوزی
شعله های غم تو دیرینه است
قدر کرب و بلا، بلا داری
این همان راز آه آیینه است
خاطرات درون ذهنت را
نیمه شب ها مرور می کردی
یاد غم های روز عاشورا
پلک خود را نمور می کردی
دیده ای در سنین کودکی ات
بین گودال، جسم بی سر را
چه کشیدی در آن غروب غریب
تا شنیدی صدای مادر را
ضرب سیلی و صورت نیلی
ظلم های امیه را خواندی
زیر لب با نوای جان سوزت
روضه های رقیّه را خواندی
لا به لای صدای تیر و کمان
ناله های رباب می آمد
چه بلایی سر علی آمد؟
که حسین با شتاب می آمد
مشک سقّا و اشک اهل حرم
گویی از حلقه اش نگین افتاد
لحظه ها لحظه های غارت شد
تا که عباس بر زمین افتاد
شاعر :محمد_فردوسی