?صدای خود را بلند نكنند
?تماس چشمی برقرار كنند
?بخوبی به حرفهای طرفشان گوش كنند
?اگر نكتهای را متوجه نشدند، درمورد آن محترمانه سوال کنند
ای کسانیکه ایمان آورده اید نباید گروهی ازمردان شما گروه دیگر را مسخره کنندشاید آنها از اینها بهترباشند ونه زنانی زنان دیگر را،شاید آنان بهتراز اینان باشند
بخشی از آیه۱۱حجرات
حاج آقا دولابی: سعی کن هر جا میروی خودت همراه خودت باشی و آن را جا نگذاری؛ یعنی محبتت را مواظب باش.
بچههای کوچک با دست و پایشان بازی میکنند، ولی دلشان مرتّب است و همراهشان است.
امّا بزرگها دست و پایشان خیلی منظّم است، ولی دلشان بازی میکند و همراهشان نیست.
البته دوستان امیرالمؤمنین علیهالسلام دلهایشان خیلی گرفتار نیست، اگر کمی مواظبت کنند، راحت میشوند.
? مصباح الهدی _ ص 125
آقایی میگفت مرحوم آخوند ملأ فتحعلی هر شب در سامرا یکی دو نفر را به شام دعوت میکرد. یک وقت بعد از نماز مغرب و عشا به من گفت: شما هم بیایید. با ایشان به منزل رفتیم. آن مرحوم از خانواده سؤال کردند: نان گرفتهاید؟ گفتند: خیر.
در سامرا هم قریب صد سال بود که نانوایی وجود نداشت، بلکه زنهای عرب در خانههایشان نان میپختند و صبح و عصر میفروختند و شب در شهر نان نبود.
در هر حال، فرمود: بفرمایید بالا، خدا میداند که من میهمان دارم. پس از اینکه مقداری نشستیم، دامادش آمد و پرسید: آیا نان تهیه شده است؟ آخوند گفت: نه خیر، ولی بیرون خانه بروید و دو سه قدم این طرف درِ خانه و دو سه قدم به طرف دیگر بروید.
داماد ایشان از خانه بیرون رفت و برگشت. ناگهان دیدم دامانش پر از نان است. آن شب شام خوردیم و از هیبت آخوند رحمهالله نتوانستم از دامادش در اینباره سؤال کنم؛ لذا صبح نزد داماد ایشان رفتم و گفتم: چه سرّ و رمزی میان شما و آخوند بود، بگو بدانم از کجا و از چه کسی نان گرفتی؟
گفت: ما به فرمایش آخوند متعبدیم، به همان صورت که فرمود عمل کردم و دو سه قدم این طرف رفتم و دو سه قدم به طرف دیگر، و ناگهان شخصی به من گفت: دامانت را بگیر، گرفتم، و او پر از نان کرد!
آیا کسی با اینکه میداند در خانه نان ندارد، میتواند بگوید: بفرمایید داخل، خدا میداند که میهمان دارم، و به این صورت نان تهیه کند؟!
? در محضر بهجت، ج ۲، ص ۳۹۰