به دست دادنِ خود روح دهید وقتی با کسی دست میدهید با همهی وجودِ خود دست بدهید. سعی کنید با فشار دستتان بگویید: “از آشنایی با شما خوشحالم”
یک دست دادن زورکی و بیرمق از دست ندادن بدتر است.
به خندههایتان روح دهید با چشمهایتان بخندید هیچکس خندههای تصنعی، خشک و مصلحتی را دوست ندارد وقتی میخندید به راستی بخندید.
به متشکرمهای خود روح دهید. یک متشکرم ماشینی و از سر عادت، تقریباً فقط یک صدا است، هیچ مفهومی ندارد و بیثمر است.
هر وقت به حرفهای خود شور و حال میدهید، خودتان هم بهطور ناخودآگاه از این شور و شوق بهرهمند میشوید
حاج محمداسماعیل دولابی: توابین کسانی هستند که دائم خانهی دل را تمییز میکنند، لذا اگر یک آشغال ریز هم در آن باشد، پیداست و نمود میکند و از همان هم توبه میکنند، چون هرچه پاکتر میشوند، گناهان جدیدتری بر آنها مکشوف میشود و الا اگه خانهی دل کثیف باشد، چیزهای بد هم نمودی ندارد.
لذا اگر بعضی رفقا خیلی حساساند و زود از چیزی محزون میشوند به جهت تمیزی و پاکی روح آنهاست.
مصباح الهدی ص 265
«أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ» اخراجشون کنید چون آدم های پاکی هستند!
[سوره الأعراف (7): آيه 82]
وَ ما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ يَتَطَهَّرُونَ (82)
و جواب قوم لوط، جز اين نبود كه گفتند: آنان را از آبادى خود بيرون كنيد، زيرا آنان مردمى هستند كه پاكدامنى را مىطلبند (و با ما نيستند).
پيامها:
1- زشتتر از نافرمانى و گناه، برخورد بىدليل و غير منطقى با ناصحان است. «ما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا أَخْرِجُوهُمْ …»
2- در نهى از منكر، بايد آمادهى تبعيد و پذيرش مشكلات بود. «أَخْرِجُوهُمْ»
3- مجرمان، براى پاكان حقّى در اجتماع قائل نيستند. «أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْيَتِكُمْ»
4- هر گاه در جامعهاى فساد زياد شد، پاكان را منزوى مىكنند و نهى از منكر و پاك بودن، جرم محسوب مىشود. «أَخْرِجُوهُمْ» … «إِنَّهُمْ أُناسٌ يَتَطَهَّرُونَ»
5- مهمتر از پاكى، پاك ماندن و مأيوس كردن نااهلان از اعمال نفوذ است.
نتیجه گیری:
قرآن در توضیح داستان حضرت لوط و قوم لوط می فرماید؛ پاسخ قومش چیزی جز این نبود که گفتند:«اینها را از شهر و دیار خود بیرون کنید،که اینها مردمی هستند که پاکدامن اند!
وقتی فساد زیاد میشود مطهرون مطرود میشوند!
به همین خاطر ملت مسلمان ایران را که به دلیل ایمان به الله حاضر نیست به این فسادهای بین،تن در دهند،تحریم میکنند،تهدید به خروج از جامعه جهانی میکنند،منزوی میکنند،!
به همین دلیل است که این روزها شیاطین دختران اجیر کرده را به خیابان می فرستد تا علیه علماء دین اقدام به فحاشی کنند عمامه از سر روحانی نجیب و پاک دامن بدارند.
و امااستراتژی خدا در مقابل این قوم فاسد:
وَ أَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا فَانظُرْ كَيْفَ كاَنَ عَقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ(84/اعراف
روشنگری
شبهه:
حجاب اجباری ارزشی ندارد. ارزش حجاب وقتی است که اختیاری و از روی آزادی باشد!
پاسخ:
۱ در این شبهه مغالطه ی خلط بین ارزش داشتن یک عمل و رعایت قوانین و هنجارهای جامعه صورت گرفته است. مسلم است که هر عملی وقتی بدون اختیار صورت بگیرد ارزش معنوی خود را از دست می دهد. سرقت نکردن دزدی که درون زندان افتاده و نمی تواند دزدی کند ارزشی ندارد، اما آیا می توان به این بهانه او را آزاد کرد تا به نقض قوانین و تجاوز به مال و حقوق دیگران بپردازد.
۲مثال دیگر: راننده ای که به هیچ چراغ قرمزی احترام نمی گذارد، و تنها از ترس جریمه ی پلیس از چراغ قرمز عبور نمی¬کند، رفتار چندان قابل ارزش و تحسینی ندارد اما آیا می توان گفت که پلیس ها کسی را با جریمه و مجازات مالی مجبور به توقف پشت چراغ قرمز نکنند؟؟
۳بنابراین آیاتی مانند لا اکراه فی الدین به این معناست که کسی را نمیتوان به زور معتقد به دین یا آئینی نمود. اما در هر جامعه ای ارزش ها و هنجارهایی متناسب با فرهنگ آن جامعه وجود دارد که رعایت آن لازم است هرچند باطناً آن را نپذیرد و کسی هم نباید او را با اجبار و اکراه وادار به پذیرش درونی کند زیرا عملا ممکن نیست یا بگویید: (لا اکراه فی الدین)
۴ خلاصه اینکه نمیتوان کسی را مجبور به پذیرش اعتقادی کرد و او را به زور وارد بهشت کرد!! اما نظم جامعه، رعایت قوانین و احترام به هنجارهای فرهنگی موضوع دیگری است که حتی در کشورهای لائیک هم وجود دارد.