سنگریزه ریز است و ناچیز؛
اما اگر در جوراب یا کفش باشد،
ما را از راه رفتن باز میدارد…
در زندگی هم؛ بعضی مسائل ریزند و ناچیز…
اما مانع حرکت به سمت خوبی ها و آرامش ما میشوند!
کم احترامی یا نامهربانی به والدین؛
نگاه تحقیرآمیز به فقرا؛
منت گذاشتن هنگام کمک کردن؛
نپذیرفتن عذر خطای دوستان؛
بخشی از سنگریزه های مسیر تکامل ما هستند!
آنها را بموقع کنار بگذاریم
تا از زندگی لذت ببریم
بلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِين [آل عمران/۱۲۵]
ترجمه: آرى (امروز هم) اگر صبر و تقوا پیشه کنید، و دشمن به همین زودی به سراغ شما بیاید، خدا شما را به پنج هزار از فرشتگان، که نشانه هایی با خود دارند، یاری خواهد داد!
امام باقر فرمودند: فرشتگانی که رسول خدا را روز جنگ بدر در زمین یاری کردند، از آن پس به آسمان بالا نرفتند و نمی روند تا اینکه صاحب الامر را یاری کنند، تعداد آن فرشتگان، پنج هزار است.
تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۹۷
خواستند یوسف را بکشند، یوسف نمرد…
خواستند آثارش را از بین ببرند، ارزشش بالاتر رفت…
خواستند او رابفروشند که برده شود،پادشاه شد…
خواستند محبتش از دل پدرخارج شود، محبتش بیشتر شد…
از نقشه های بشر نباید دلهره داشت…
چرا که اراده ی خداوند بالاتراز هر اراده ای است…
یوسف میدانست، تمام درها بسته هستند، اما به خاطر خدا ؛حتی به سوی درهای بسته هم دوید…
و تمام درهای بسته برایش باز شد…
اگر تمام درهای دنیا هم به رویت بسته شد،به دنبال درهاي بسته برو
چون خدای “تو"و “یوسف” یکی ست
شبی در عالم رؤیا دیدم درون چاله سیاه و قیراندودی چند تکّه گوشت افتاده است و من مشغول جابجا کردن آنها هستم و بسیار متعفّن و بدبو بود،وقتی از خواب بیدار شدم بوی تعفّن آنها مشامم را آزار می داد،صبح ساعت یازده درب منزل را زدند،آقایی با موتور سیکلت آمده بود و یک پلاستیک سیاه بزرگی پر از کتب ضالّه آورده و می گفت:
می خواستم این کتابها را آتش بزنم،گفتم شاید برای شما خوب باشد،برای خواندن و ردّ کردن به دردتان بخورد؛من به یاد خواب دیشب افتادم و گفتم:آقا جان ! ما که قرآن و اصول کافی و کتب داریم،چرا به سراغ اینها برویم؟
صراط سلوک/ص ۳۴
علامه حسن زاده آملی