10 فروردین 1397
یا صاحـــب الزمـــان … شرمنده ام که نیست ، در این سر هوای تو نایم پُر است از همه ، غیر از نوای تو یک کاروانسرا شده قلبم ، بدون تو شرمنده ام که نیست ، به دل رد پای تو شرمنده ام برای تو کاری نکرده ام اما همیشه شامل من شد دعای تو شرمنده ام ، خجالتتان… بیشتر »
نظر دهید »
03 فروردین 1397
دارد زمان آمدنت دیر مے شود دارد جوان سینہ زنت پیر مے شود این کشتے شکستہ ی طوفان معصیت با ذوق دست توست کہ تعمیر مے شود بیشتر »
18 اسفند 1396
ای مطلع تمام غزلهای ناب شعر همگام با طلیعهیِ صبحِ سحر بیا درد است باشی و ز همه رخ نهان کنی جانها به لب رسیده دگر، زودتر بیا #محسن_خانچی بیشتر »
17 آذر 1396
تقصیر من است اینکه، کم می آیی. هر گاه شدم اسیر غم می آیی. این جمعه و جمعه های دیگر حرف است. آدم بشوم ، سه شنبه هم می آیی . . . اللهم عجل لولیک الفرج. بیشتر »