04 بهمن 1396
گریه آیتالله حقشناس یکی از دوستان نقل میکرد: یک روز یا شب که احتمال بیشتر میداد که شب و بعد از نماز مغرب و عشا بوده، به در منزل ایشان رفته بودم. در زدم و وارد شده و در اتاق به خدمت رسیدم. ایشان روی صندلی نشسته بود. من که وارد شدم سلام کردم و نشستم.… بیشتر »
نظر دهید »
26 آذر 1396
شب كه مي خوابيم هيچ معلوم نيست صبح بيدار بشيم با اين حال ساعت رو براي صبح كوك مي كنيم به اين مي گن اميد بچه وقتي باباش ميندازتش آسمون از ارتفاع نمي ترسه و مي خنده و ذوق مي كنه چون ميدونه باباش مي گيردش به اين مي گن اعتماد وقتي… بیشتر »