یک جرعه باشهید
هدف که مشخص باشد،
دشمن که شناسایی شده باشد
دیگر مشکلی نیست و باید هدفگیری کرد
یک روز با سلاح نظامی…
روز دیگر با سلاح فرهنگی….
شهید محمودرضا بیضایی
امام زین العابدین
«في القائم سنة من نوح و هو طول العمر».
«در قائم ما نشاني از حضرت نوح است و آن طول عمر است».
کمال الدين صدوق/ ص322در قرآن کريم مدت دعوت حضرت نوح بعد از بعثت و پيش از طوفان 950 سال آمده است. سورهي عنکبوت/ آيه14
نرم_افزار_جامع_مهدویت
پاسخ
مالیات و خمس دو مقوله کاملأ جدا هستند و هیچ ارتباطی به هم ندارند. خمس مسأله ای شرعی وازواجبات دین است که موارد ومصارف آن مشخص است و در پرداخت نیاز به قصد قربت دارد.
مالیات یک حکم قانونى و حکومتى و تابع شرایط زمان و مکان است هزینهاى است که شما مىپردازید تا دولت، رفاه شما را بیرون منزل تأمین کند.هزینه ای است که دولت جهت مخارج عمومی و ساخت و سازهای عمومی از قبیل راه ها، پلها پارکها و… دریافت میکند.
مالیات را حاکم به خلاف زکات و خمس در امور عام المنفعه؛ مانند بهداشت، تأمین هزینه جنگ و … استفاده می کرد، اما زکات و خمس مصارف معینی دارند که در آیات و روایات به آنها اشاره شده است.
هرکسی که واجد شرایط خمس دادن باشد وظیفه شرعی او پرداخت خمس است چه قانونا واجد شرایط پرداخت مالیات باشد یا نباشد.
منبع: مرکز ملی پاسخگویی به سئوالات دینی
بیشترِ ما تجربهی گفتگوهای درونی منفی با خودمان را داریم. این که خودمان و تواناییهایمان را زیر سوال ببریم و به امکان رسیدن به هدف شک کنیم. زمانی که این واگویههای منفی زیاد شوند، تبدیل به خودویرانگری میشوند.
آدمِ خودویرانگر زمانی که در تلاش است به هدفش برسد، ناگهان بدون هیچ دلیل منطقی ترمز میکند. او مهارت لازم برای انجام کار را دارد، قدرتش را دارد، و اشتیاق لازم برای رسیدن به هدف را هم دارد؛ اما چیزی جلویش را میگیرد و اجازه پیشرفت به او نمیدهد.
پس اگر کاری هست که فکر میکنید باید قدرت کافی برای انجامش داشته باشید، اما نمیتوانید انجامش دهید، خودویرانگری دارد خودش را نشان میدهد.
مواردی مثل به تعویق انداختن کارها، آرزوهای دست نیافته، نگرانی و خودخوری، خشم بیمورد، احساس بیارزشی و … میتوانند از نشانههای خودویرانگری باشند.
اگر تصمیم دارید در شغلتان پیشرفت کنید، یا زندگیتان را تغییر دهید، باید بر این خودویرانگری غلبه کنید. وگرنه اعتماد به نفستان را از دست میدهید و دیگر تواناییهایتان را باور نخواهید کرد.
آنهایی که مهم هستند را بگذار درون دایره، کم اهمیت ترها را روی خط
و باقی را بیرون از این دایره فرضی تصور کن. هر وقت کسی حرفی به تو زد که خاطرت رنجید ببین کجای دایره ات هستند؟؟ جزو افراد مهمند یا نه فقط هستند .
آیا براستی ارزش دارد از کسانی که برایمان اهمیتی ندارند برنجیم !؟
چرا بگذاریم آدمهای کم اهمیت زندگیمان ، ما را نارحت کنند حتی برای ثانیه ای!؟ یادمان باشد وقتی دیگران بدانند که نمیتوانند ناراحتتان کنند، دیگر تلاشی هم برای ناراحت کردن شما نمی کنند.
این راز آرامش من است دوست خوبم
یک دایره فرضی