یک جرعه باشهید
هدف که مشخص باشد،
دشمن که شناسایی شده باشد
دیگر مشکلی نیست و باید هدفگیری کرد
یک روز با سلاح نظامی…
روز دیگر با سلاح فرهنگی….
شهید محمودرضا بیضایی
مبلغ 50 هزار تومان به عنوان خمس های فوت شده (محض احتیاط) داده شود. کمک به فقرا فراموش نشود.
سفارشهای 50هزار تومانی در وصیتنامه یک پاسدار
مدتی بود که سپاه برای تامین امنیت غرب و شمالغرب کشور با گروهکهای معاند و ضد انقلاب مسلح می جنگید؛ دهها پاسدار شهید شدند تا توانستند امنیت امروز را برای مردم این مناطق به ارمغان بیاورند.
از جمله آنها، 3 پاسدار شهید «مهدی فطرس»، «وحید شیبانی» و سعید فنایی بودند که یک سال قبل در اول اسفند ماه در استان کردستان به شهادت رسیدند.
آنچه در زیر می خوانید، مروریست کوتاه بر زندگی پربرکت یکی از این شهدا با نام شهید سعید فنایی.
به بهانه کشته شدن دیکتاتور یمن؛
آیا کشته شدن علی عبدالله صالح نشانه ظهور است؟!
واضح است دوران غیبت ولی خدا، بسیار دردناک است. بشریت مانند کشتی سرگردان در دریای مواج و پر گرداب حوادث بدون ناخدا در حال حرکت است و هر آن امکان غرق و یا نابودی را دارد. رهایی این کشتی و نجات آن تنها با وجود ناخدا و راهبر اصلی او یعنی مصلح کل و منجی اصلی امکان پذیر است. وجود این منجی آنقدر حائز اهمیت است که همواره افراد برای وجود او و رهایی از این سرگردانی تلاش زیادی می کنند.
فضیل بن عیاض یکی از پارسیان وارسته بود، به او خبر دادند دانشمندترین و بهترین شاگردانت در بستر مرگ افتاده است فضیل با شتاب به بالین او آمد، دید او در حال جان دادن است، نزد سرش نشست و سوره (یس) را خواند، ناگاه آن شاگرد در آن حال به فضیل گفت: ای استاد این سوره را نخوان.
فضیل ساکت شد و او را تلقین نمود و گفت بگو: «لا اله الا اللَّه»
او گفت: من آن را نمی گویم و از آن بیزارم. و سپس با همین حال بد مرد.
فضیل از مشاهده وضع او بسیار غمگین و ناراحت شد و با خود می گفت: چرا این شاگرد برجسته ام، چنین حالت بدی پیدا کرد؟!، به خانه خود رفت و مدتی بیرون نیامد تا شاگردش را در عالم خواب دید، که او را به سوی دوزخ می کشانند از او پرسید: تو اعلم شاگردان من بودی، چرا خداوند این معرفت را از تو گرفت و با سوء عاقبت مردی؟
او در جواب گفت: به خاطر سه خصلت بد، چنین گرفتار شدم:
نخست این که : نمام و سخن چین بودم.
دوم این که : نسبت به مردم حسود بودم.
سوم اینکه نزد طبیبی رفتم و بیماری خود را به او عرضه کردم، او گفت در سال، یک قدح شراب بخور، من به خاطر دستور او با این که شرعا جایز نبود، شراب می خوردم، از این رو عاقبت بدی پیدا کردم، و با آن حال مردم.
منازل الاخرة محدث قمی، ص15
همهی امتحانهائی که ما میشویم، در واقع نقطهی اصلیاش همین است؛ پای یک ایثار و یک گذشت به میان میآید. گاهی گذشت از جان است، از مال است؛ گاهی گذشت از یک حرفی است که کسی زده است، میخواهد با اصرار و لجاجت پای آن حرف بایستد؛ گاهی گذشت از عزیزان است؛ فرزندان، کسان. امتحان یعنی عبور از وادی محنت. یک محنتی را، یک شدتی را جلوی پای یک انسانی یا یک ملتی میگذارند؛ عبور از این محنت، امتحان است.
اگر توانست عبور کند، به آن منزل مقصود میرسد؛ اگر نتوانست میماند؛ امتحان این است. امتحان الهی برای این نیست که خدا ما را بشناسد، ببیند ما در چه وزنی، در چه حدی هستیم؛ خود امتحان در حقیقت یک گام است به سوی مقصد. من و شما که امتحان میشویم، معنایش این است که اگر توانستیم از این شدت و از این محنت عبور کنیم، یک وضع جدیدی، حیات جدیدی، مرحلهی جدیدی را به دست میآوریم. در این خصوص، یک ملت و یک شخص تفاوتی نمیکند.(۱۳۸۹/۰۸/۲۶)
درس اخلاق شماره ۱۰۹ نشریه خط حزبالله