یک جرعه باشهید
هدف که مشخص باشد،
دشمن که شناسایی شده باشد
دیگر مشکلی نیست و باید هدفگیری کرد
یک روز با سلاح نظامی…
روز دیگر با سلاح فرهنگی….
شهید محمودرضا بیضایی
امیرالمؤمنین(ع):
مبادا با دشمن قراردادى را امضاءکنید که قابل تفسیر باشد، و راه بهانه گیری و فریب در آن باز باشد! (نهج البلاغه نامه 53)
امام خمینی(ره):
▪️اگر یک قدم شما عقب بروید، آنها یک قدم جلوتر میآیند؛ بیشتر از شما توقع دارند!(صحیفه امام، ج8، ص103)
▪️هر قدر شما عقبنشینی کنید آنها پیشروی میکنند. آنها کمر به نابودی شما بستهاند. گمان نکنید با ملایمت و تسلیم دست بردار هستند، بلکه با استقامت و ایستادگی و اظهار حق و فریاد مظلومانه عقب مینشینند.(صحیفه امام، ج2، ص130)
مقام معظم رهبری (مُدَّ ظِــلُّــهُ العالی):
▪️هرگونه عقب نشینی، طرف را تشجیع می کند. به مجردی که دیدند شما با اخم می ترسید، می گویند آقا اخم کنید؛ علاج این آدم اخم است. به مجردی که دیدند تهدید به کتک یا خود کتک، شما را به عقب نشینی وادار می کنند، می گویند دو تا بیشتر بزن تا خوب از همه ی حرفهایش دست بردارد. طرف، اینجوری است. محاسبات دنیا این است. (1389/05/31)
آیت الله بهجت(ره):
▪️دشمنان خارجی به هیچ حدی از نوکری قانع نیستند! بلکه نوکرمطلق میخواهند.نمونۀ آن، «شریف» در عراق است.ابتدا او را حاکم کردند و بعد، او را برداشتند. شخصی از قول او نقل کرد که وی پس از این ماجرا گفته بود: فکر میکردم به حدّی از نوکری قانع هستند؛ ولی اینها نوکرِ مطلق میخواهند! بنابراین، با دشمنان، مطلقاً نمیتوان سازش کرد! ( 1371/9/13؛ زمزم عرفان، ص291)
▪️کفار ابتدا از ما پذیرایی میکنند و احترام میگذارند، بعد امتیاز و امضا میگیرند! … ائمۀ ما(ع) که فرمودند «با کفّار اختلاط نکنید» در حقیقت برای حفظ «دنیای» ما بود، و میخواستند «دنیای» ما را برای خود ما تأمین کنند! (در محضر بهجت، ج 1، ص 32، نکتۀ 35)
اگر با تفکر و تذکر به همدیگر بیدار و آگاه نشویم و همگی راه درست را پیدا نکنیم، کمی دیرتر با کشیدن نتایج مصیبتبار سازش بیدار و پشیمان خواهیم شد
در جنگ نرم، ایجاد تردید و بدبینی نسبت به بسیاری از مسائل یک اصل و قاعده است.
حرکت در این جنگ با خلق تردید و ایجاد ناامیدی و یأس شروع میشود.
برای توفیق در این جنگ، با تکیه بر سنتها و لکن با نوپردازی به صورت ظریف و آرام، در باورها و اعتقادات اساسی تردید ایجاد میشود و به مرور بر دامنه این تردیدها افزوده شده تا در نهایت به ایجاد تغییرات اساسی در باورها و ارزشها دست یابد.
گریه آیتالله حقشناس
یکی از دوستان نقل میکرد: یک روز یا شب که احتمال بیشتر میداد که شب و بعد از نماز مغرب و عشا بوده، به در منزل ایشان رفته بودم.
در زدم و وارد شده و در اتاق به خدمت رسیدم. ایشان روی صندلی نشسته بود. من که وارد شدم سلام کردم و نشستم. جواب فرمود، و یک مرتبه حالش متغیر شد، و بلند بلند شروع به گریه کرد.
رنگ صورت به طور غریبی عوض شده بود. گریه، گریهای بیقرار بود. مثل کسی بود که همه چیز خود را از دست داده باشد. بعد از مدتی که آرام شد، فرمود: میدانی برای چه گریه کردم؟
گفتم: نخیر! فرمود: تابستان آمده و شبها کوتاه شده است. دیگر چیزی نفرمود؛ ولی باز هم شروع به گریه کرد. با این سخن معلوم شد که از کوتاهی مدت بیداری شب غصه دارند.
تا وقتی به حال و هوش بودند ممکن نبود نماز شب را ترک کنند، و هیچ نوع بیماری و بدحالی باعث نمیشد که سحر و تهجد ایشان تعطیل شود.
پزشک مخصوص ایشان میگوید: «اگر به عنوان یک پزشک بخواهم از ویژگیهای آیتالله حقشناس بگویم باید به یکی از اموری که برای ایشان ملکه شده بود، اشاره کنم. چندین بار وقتی حال آیتالله حقشناس وخیم بود، من در نزد ایشان تا صبح ماندهام در آن حالت نیم ساعت یا گاهی یک ربع مانده به اذان صبح بلند میشدند و نماز شب را به جا میآوردند.
این عمل برای یکبار، برای من به عنوان یک پزشک بسیار عجیبتر بود. در یکی از سفرهای مشهد مقدس، حال حاج آقای حقشناس بسیار خراب و خطرناک شد. ایشان را در یکی از بیمارستانهای مشهد بستری کرده بودند و میخواستند به ccu منتقل کنند.
من خودم را به بیمارستان رساندم. دیدم بهتر است حاج آقا را از آن بیمارستان خارج کنیم و به هتل منتقل نماییم و خودم تا صبح بالای سر ایشان بیدار بمانم. آن شب با این که وضعیت حال ایشان خوب نبود، درست نیم ساعت مانده به اذان صبح بلند شده و به نافلههای شب مشغول شدند.»