یک جرعه باشهید
هدف که مشخص باشد،
دشمن که شناسایی شده باشد
دیگر مشکلی نیست و باید هدفگیری کرد
یک روز با سلاح نظامی…
روز دیگر با سلاح فرهنگی….
شهید محمودرضا بیضایی
چون گاهی مشکلات ناخودآگاه به همدیگه منتقل میشه
مثلا ممکنه با خودتون فکر کنین، نکنه شوهر منم همچین مشکلی رو داشته باشه؟
یا نکنه ما هم اینجوری بشیم؟
رفت و آمد با زوج های موفق و خوشبخت و واقعا عاشق تاثیرات خیلی مثبتی روی روابط دونفرتون میذاره.
مساله رفت و آمد نکردن نیست
مساله اینه که اگر ضرورتی نداره پای صحبت این و اونی که مشکل دارن نشینیم. گاهی خودتونو بکشین بیرون از درد و دل های پر از درد دیگران.
گوش شنوا بودن خوبه ولی وقتی خود آدم آسیب ببینه و بدبین بشه اصلا ضرورتی نداره.
در رفت و آمد با اینجور افراد اگر فامیل هستند، حد تعادل رو رعایت کنید اگر غریبه تر هستند که بیشتر سخت بگیرید.
در عوض تا میتونید برین سمت زوجهای شاد و خوشبخت و خوش سلیقه و هم جهت با خودتون و همسرتون…
دکتر انوشه
درونتان خلا عمیقی است و دائم به دنبال عشق و احترام می گردید.
ضعف خود پنداره دارید.
خود کم بینی دارید.
در واقع شما خودتان را دوست ندارید.
بیشتر دهنده هستید تا گیرنده.
به نظر دیگران اهمیت می دهید.
منبع احساس ارزشمندی شما بیرونی است.
پایان سال و وقت حساب و کتاب شد
پیشانی ام به محضرتان خیس آب شد
هر روز با گناه دلت را شکسته ام
بین من و تو این همه عصیان حجاب شد
گفتند پای نامۀ ما گریه می کنی
حال شما ز دیدن نامه خراب شد
با این وجود تا که گره خورد کار من
یا صاحب الزمانِ دلم مستجاب شد
این عمر بی وفا و تو هم دیر کرده ای
آوای اَلرحیل به جانم عذاب شد
ما را بخر عزیز دل شاه کربلا
جان کسی که صورتش از خون خضاب شد
نازم به بانویی که به معراج قتلگاه
در پاسخش نوای الیّ خطاب شد
گودال فوق عرش و تجلی رب آن
در پاره حنجر پسر بوتراب شد
عمری ست روضه خواندم و باور نمی کنم
زینب چگونه وارد بزم شراب شد
جمعه احوال عجيبي دارد
هر كس از عشق نصيبي دارد
در دلم حس غريبي جاري است
و جهان منتظر بيداري است
جمعه، با نام تو آغاز شود
يابن ياسين همه جا ساز شود
جمعه يعني غزل ناب حضور
جمعه ميعاد گه سبز حضور
جمعه هر ثانيه اش يكسال است
جمعه از دلهره مالامال است…
ابر چشمان همه باراني است
عشق در مرحله پاياني است
كاش اين مرحله هم سر مي شد
چشم ناقابل ما تر مي شد…