یکی از شاخصه های انقلابیگری باهم مقاومت کردن و هم افزایی و ظرفیت سازی است
يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اصْبرِواْ وَ صَابِرُواْ وَ رَابِطُواْ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ(200/ آل عمران)
اى اهل ايمان در كار دين صبور باشيد و يكديگر را به صبر و مقاومت سفارش كنيد و مهيا و مراقب كار دشمن بوده و خدا ترس باشيد، باشد كه پيروز و رستگار گرديد (200)
پیامها:
1-منظور از صبر تك تك افراد است،
2- صابروا” در مواردى استعمال مىشود كه ماده فعل بين دو طرف تحقق مىيابد.
3-و مصابره عبارت است از اينكه جمعيتى به اتفاق يكديگر اذيتها را تحمل كنند و هر يك صبر خود را به صبر ديگرى تكيه دهد و در نتيجه بركاتى كه در صفت صبر هست دست به دست هم می دهد و باعث مىشود كه تك تك افراد نيروى يكديگر را به هم وصل كنند.
4-” وَ رابِطُوا” مرابطه از نظر معنا اعم از مصابره است، چون مصابره عبارت بود از وصل كردن نيروى مقاومت افراد جامعه در برابر شدائد و مرابطه عبارت است از همين وصل كردن نيروها، اما نه تنها نيروى مقاومت در برابر شدائد، بلكه همه نيروها و كارها، در جميع شؤون زندگى دينى، چه در حال شدت و چه در حال رخا و خوشى.
و چون مراد از مرابطه اين است كه جامعه به سعادت حقيقى دنيا و آخرت خود برسد ؛به همين جهت دنبال سه جمله:” اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا” اضافه كرد:” وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ"، /. ترجمه الميزان، ج4، ص: 144
برداشت:
1- قرآن میگوید نیروهای انقلابی علاوه بر اینکه تک تک صابرید ؛ باهم صبرکنید ؛ به کمک هم صبر کنید با هم مقاومت کنیدباهم تحملتان را بالا ببرید
2- رابطو می گویدنه تنها با هم مقاومت بکنید بلکه در تمام شئون زندگی با هم عمل کنید با هم هم افزایی داشته باشید باهم ظرفیت سازی کنید
3- اگر مرابطه نباشد باصبر بخشی از سعادت تامین می شود نه همه سعادت
چرا ما مذهبی ها همدیگر راحمایت نمیکنیم؟
چون برای کارجمعی که قرآن در آیه 200 سوره آل عمران « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (200) »دستور داده ؛ تربیت نشدیم !!!!
انقلابیون در یک تشکیلات ولایی غیر اداری باید باهم مرابطه داشته باشند.
[سوره النور (24): آيه 62]
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا كانُوا مَعَهُ عَلى أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (62)
مؤمنان (واقعى) تنها كسانى هستند كه به خدا و پيامبرش ايمان آورده و هر گاه با پيامبر بر كارى اجتماع نمايند، بدون اجازه او نمىروند، (اى پيامبر!) كسانى كه اجازه مىگيرند آنانند كه به خدا و پيامبرش ايمان دارند. پس اگر براى بعضى از كارهاى خود از تو اجازه خواستند، به هر كس از آنان كه خواستى (و مصلحت بود) اجازه بده و براى آنان از خدا طلب آمرزش كن، كه خداوند بخشنده و مهربان است.
برداشتها:
1- حضور و هم افزایی انقلابیون در كنار رهبرى و امام جامعه براى كمك و حل مشكلات، نشانهى ايمان و ترك آن نشانهى نفاق يا ضعف ايمان است. «كانُوا مَعَهُ عَلى أَمْرٍ جامِعٍ»
2- در مسائل تشكيلاتى، كه بر اساس همفكرى و مشورت، تصميم گرفته مىشود، خودمحورى و خودمختارى مومن انقلابی ممنوع است. «عَلى أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا»
3- در زندگى اجتماعى ، وجود رهبر و پيروى از او برای مومنان انقلابی لازم است. «عَلى أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا»
4- ايمان یک انسان مومن انقلابی بايد همراه با تسليم و اطاعت از امام جامعه باشد. «لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ»
5- اجازه گرفتن از رهبری، نشانهى ادب، تسليم، قانونمندى، عشق به رهبر و نظم و نظام و سازمان پذیری است. (با توجّه به كل آيه)
6- بايددر کار تشکیلاتی سازمان پذیری و هم افزایی را ارج نهيم. «لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ»
7- رهبرى در اسلام، همراه با مصلحتانديشى و رحمت است. «شِئْتَ مِنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ»
8- در کار سازمانی و تشکیلاتی تصميمگيرى نهايى با رهبر است. «لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ» (پيامبر در مسائل عمومى جامعه، بر مردم ولايت دارد).
9- رهبر بايد در کار تشکیلاتی خود انعطافپذير و واقعبين باشد. «فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ»
10- اذن پيامبر براى كارهاى شخصى، كار را حلال مىكند ولى نفسِ رها كردن كارهاى تشکیلاتی در حضور رهبر، نياز به استغفار دارد. «فَأْذَنْ … وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ»
11- طرح مسائل شخصى در هنگام اشتغال به كارهاى تشکیلاتی، گرچه با اجازه باشد، زيبا نيست و بايد عذرخواهى كرد. «وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ»
المیزان: مقصود از امر جامع امرى است كه خود به خود مردم را دور هم جمع مىكند، تا درباره آن بينديشند و مشورت كنند، و سپس تصميم بگيرند، مانند جنگ و امثال آن.
و معناى آيه اين است كه چون با رسول او بر سر امرى از امور عمومى اجتماع مىكنند، پى كار خود نرفته و از آن جناب روى نمىگردانند، مگر بعد از آنكه كسب اجازه كرده باشند.
[سوره النساء (4): آيه 108]
يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ (108)
(آنان خيانت خود را) از مردم پنهان مىكنند، ولى نمىتوانند از خداوند پنهان دارند،
پيام:
1 بهرهگيرى از جلسات مخفى شبانه براى توطئه، از شيوههاى كار منافقان خائن است. «يَسْتَخْفُونَ»
مقايسه ى اهل نفاق با اهل ايمان
سوره :توبه (آيات 67 و 68 با 71 و 72)
1- اهل نفاق، «بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ»، امّا اهل ايمان «بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»
2- اهل نفاق، «يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ»، امّا اهل ايمان «يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»
3- اهل نفاق، «نَسُوا اللَّهَ»، امّا اهل ايمان «يُقِيمُونَ الصَّلاةَ»
4- اهل نفاق، «يَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ»، امّا اهل ايمان «يُؤْتُونَ الزَّكاةَ»
5- اهل نفاق، «الْفاسِقُونَ»، امّا اهل ايمان «يُطِيعُونَ اللَّهَ»
6- خداوند به اهل نفاق، «نارِ جَهَنَّمَ» وعده داده، امّا به اهل ايمان «جَنَّاتٍ»، «مَساكِنَ»
7- براى اهل نفاق، «لَعَنَهُمُ اللَّهُ»، امّا براى اهل ايمان «رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ»
8- براى اهل نفاق، «عَذابٌ مُقِيمٌ»، امّا براى اهل ايمان «الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»
هنگامی که فرا می رسد، پرده های ظلمت را می درد، و آنچه آدمی در آن شک داشت را به یقین مبدل میکند. در این صورت، حال و روز بنی آدم، دو گونه است.
چرا بعضی آدم ها با کوچکترین گناهی تو همین دنیا مجازات میشن .
اما یه سری هر گناهی دلشون می خواد میکنن و روز به روز هم پیشرفت ؟؟؟
پس عدالت خدا کجاست !!
آدمها سه دسته اند :
عینک
ملحفه
فرش
وقتی یک لکه چایی بنشیند روی عینک بلافاصله آن را با دستمال کاغذی پاک می کنی
وقتی همان لکه بنشیند روی ملحفه می گذاری سر ماه که با لباسها و ملحفه ها جمع شود و همه را با هم با چنگ می شویی!
اما وقتی همان لکه بنشیند روی فرش میگذاری سر سال با دسته بیل به جانش می افتی .
خدا هم با بنده های مومنش مثل عینک رفتار می کند. بنده های پاک و زلال که جایشان روی چشم است تا خطا کردند بلافاصله حالشان را می گیرد (البته در دنیا و خفیف)
دیگران را به موقعش تنبه می کند آن هم با چنگ …
و آن گردن کلفت هایش را می گذارد تا چرک هاشان جمع شود
قرآن کریم می فرماید: ما به کافران مهلت می دهیم تا بر کفر خویش بیافزایند…
و سر سال ( یا قیامت / یا هم دنیا و هم قیامت ) حسابی از شرمندگی شان در می آید